دختر اجاره ای 🕸🖤
دختر اجاره ای 🕸🖤
𝐩𝐚𝐫 ¹⁹
𝒓𝒆𝒏𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍🕸🖤
لیسا: بنظر من شما برای هم ساخته شدین😄
جیسو: خیلی به هم میاین.. هرکی ندونه فکر میکنه
واقعا با هم قرار میزارین
تهیونگ: خب دیگه ول کنین.. ما میریم میوه بیاریم
تهیونگ دست جنی رو گرفت و رفتن آشپز خونه
توی آشپز خونه باهم چشم تو چشم شدن و فقط به
هم نگاه میکردن دقیقه ها براشون خیلی زود میگذشت
که متوجه شدن خیلی وقته دارن به هم نگاه میکنن
هر دو عقب رفتن و خجالت کشیده بودن
جنی: من.. میوه ها رو میشورم
تهیونگ: منم نوشیدنی میبرم
پنج دقیقه بعد رفتن نشستن و لیسا رفت پیش جنی نشست
لیسا: تهیونگو ببین.. قشنگ معلومه دوست داره
جنی: نه بابا چرا باید دوسم داشته باشه؟
لیسا: چرا دوست نداشته باشه.. تو خوشگلی، اندام
قشنگی داری و مهمتر از همه اینه که تهیونگ تا حالا
خونه ی هیچ دختری نرفته و به هیچ کس اینجوری
نگاه نمیکنه
جنی: توعم خوشگلی و خوش اندام.. اینکه میاد خونم
ممکنه اتفاقی باشه.. بازم دلیل نمیشه که منو دوست
داشته باشه..
لیسا: نگاهاشو چی میگی؟
جنی: بیا بگیم منو دوست داره.. ولی من.. خب😔
لیسا: میدونم توعم دوسش داری.. من فقط با دیدن
چشاتون میفهمم.. باور کن
جنی: راستش راجب احساساتم نسبت بهش مطمعن
نیستم.. دقیقا نمیدونم چه حسی بهش دارم..
لیسا: نگران نباش من بهت کمک میکنم.. راستش
تهیونگ از ¹⁸ سالگیش به بعد دیگه با کسی قرار نزاشت
جنی: چرا؟
لیسا: خب.. یه اتفاقی افتاد که اگه از خودش بپرسی بهتره
جنی: باشه
لیسا: بیا اینم شمارم بهم باز زنگ بزن
𝐩𝐚𝐫 ¹⁹
𝒓𝒆𝒏𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍🕸🖤
لیسا: بنظر من شما برای هم ساخته شدین😄
جیسو: خیلی به هم میاین.. هرکی ندونه فکر میکنه
واقعا با هم قرار میزارین
تهیونگ: خب دیگه ول کنین.. ما میریم میوه بیاریم
تهیونگ دست جنی رو گرفت و رفتن آشپز خونه
توی آشپز خونه باهم چشم تو چشم شدن و فقط به
هم نگاه میکردن دقیقه ها براشون خیلی زود میگذشت
که متوجه شدن خیلی وقته دارن به هم نگاه میکنن
هر دو عقب رفتن و خجالت کشیده بودن
جنی: من.. میوه ها رو میشورم
تهیونگ: منم نوشیدنی میبرم
پنج دقیقه بعد رفتن نشستن و لیسا رفت پیش جنی نشست
لیسا: تهیونگو ببین.. قشنگ معلومه دوست داره
جنی: نه بابا چرا باید دوسم داشته باشه؟
لیسا: چرا دوست نداشته باشه.. تو خوشگلی، اندام
قشنگی داری و مهمتر از همه اینه که تهیونگ تا حالا
خونه ی هیچ دختری نرفته و به هیچ کس اینجوری
نگاه نمیکنه
جنی: توعم خوشگلی و خوش اندام.. اینکه میاد خونم
ممکنه اتفاقی باشه.. بازم دلیل نمیشه که منو دوست
داشته باشه..
لیسا: نگاهاشو چی میگی؟
جنی: بیا بگیم منو دوست داره.. ولی من.. خب😔
لیسا: میدونم توعم دوسش داری.. من فقط با دیدن
چشاتون میفهمم.. باور کن
جنی: راستش راجب احساساتم نسبت بهش مطمعن
نیستم.. دقیقا نمیدونم چه حسی بهش دارم..
لیسا: نگران نباش من بهت کمک میکنم.. راستش
تهیونگ از ¹⁸ سالگیش به بعد دیگه با کسی قرار نزاشت
جنی: چرا؟
لیسا: خب.. یه اتفاقی افتاد که اگه از خودش بپرسی بهتره
جنی: باشه
لیسا: بیا اینم شمارم بهم باز زنگ بزن
۶.۸k
۲۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.