پارت ۲۷ : حاکمان جهنم...
شوگا : خیله خب تو برو بخواب من خودم میشورم
ا.ت : خستم و خیلی خوابم میاد ولی اگه مامانم بفهمه که تو
زهرا خانم با دمپایی دم در آشپزخونه: اگه مامانم چی بفهمه
ا.ت : هیچی هیچی
و ادامه ظرف ها رو شست خلاصه همه کاراشون و کردن و رفتن آماده بشن که عموی ا.ت که از دبی میاد داره میهد عمارت
.
ا.ت اول وارد اتاق شد سریع رفت حموم یه دوش سریع گرفت بعد اومد بیرون موهاش رو درست بست لباسش رو پوشید و آرایش ملیحی روی صورتش نشوند بعدشم عطرش رو ک بدی توت فرنگی
میداد زد
و رفت پایین
زهرا خانم : وای چقدر این لباس بهت میاد.
خلاصه بریم به زمانی که عمو جون ومد قبلش یه بیو بدم از عمو و زن عمو دختر پسرعموهها
خب عمو حشمت ۵۸ساله تاجر و توی دبی زندگی میکنه
زن عمو سمیه ۵۲ ساله در اصل ملیت و کشور دبی هست ولی توی شرکت پدرش با عمو حشمت آشنا میشه و ازدواج میکنن
حاصل عشق زن عموی نسبتا خوب و عموی دوست داشتنی میشه
علی و محمد و فریده
علی ۲۵ ساله مجرد عاشق ا.ت هول خوش قیافه دختر کش ولی کیس مورد نظر ا.ت نیست
ممد ۲۳ ساله مجرد ولی همزمان با صد تا دختر قرار میره پرو بی ادب بیشعور. غیر قابل تحمل و صد درجه بد تر از علی هیزه
فریده ۲۲ ساله مجرد همه جا عملی
خب عمل بینی
زاویه فک
حجم دهی لب
میکرو ابرو
بوتاکس کل صورت
گونه لب و چونه پروتز
موها زرد
صورت گندمی
پیکرتراشی ۳ بار با اینکه. نسبتا لاغره
خلاصه از اخلاقش بگم
سگ اخلاق
روانی
دیوونه
بیشعور
هرزه
اصلا نگم واستون
خلاصه اینا اومدن
زهرا خانم با فریده و سمیه رو بوسی و احوال پرسی با بقیه کردی
آقا ممد رضا برادرزاده ها و داداشش رو بغل کرد
امیرم با فریده سرد سلام کرد و با پسرا هم یکم بهتر تز فریده
پسرا هم ت. سالون بودن تا معرفی شه
اما امان از ات مهربون ما
دونه دونه به همشون سلام کرد
و عنو و زنعموش رو بغل کرد عموش رو حسابی با عشق بغل کرد و کلی رفع دلتنگی کرد با پسرا گرم و دوستانه سلام و احوال پرسی کرد با فریده هم همونجور خیلی عادی و لی گرم و دوستانه
سمیه خانم : یه عبا خریدم جاری جون ۷ تومن حشمت نذاشت خودم بدم خودش کارت کشید و گفت در بست در اختیار خانومم
زهرا خانوم : مبارکت باشه سمیه جون تو شادی ها بپوشی اتفاقا من و ا.ت هم زه لباس مجلسی جوار دوزی شده گرفتیم دوتاش شد۳۵ تومن
سمیه : میلیون ،؟
زهرا خانم : آره عزیزم میلیون
سمیه : ببینمش اگه خوبه. واسه خودم و فریده بگیرم
زهرا خانوم: تو کمد ا.ت گذاشتم بچم بیاد بهت نشون میدم
سمیه : باسه جاری جون
ا.ت : خستم و خیلی خوابم میاد ولی اگه مامانم بفهمه که تو
زهرا خانم با دمپایی دم در آشپزخونه: اگه مامانم چی بفهمه
ا.ت : هیچی هیچی
و ادامه ظرف ها رو شست خلاصه همه کاراشون و کردن و رفتن آماده بشن که عموی ا.ت که از دبی میاد داره میهد عمارت
.
ا.ت اول وارد اتاق شد سریع رفت حموم یه دوش سریع گرفت بعد اومد بیرون موهاش رو درست بست لباسش رو پوشید و آرایش ملیحی روی صورتش نشوند بعدشم عطرش رو ک بدی توت فرنگی
میداد زد
و رفت پایین
زهرا خانم : وای چقدر این لباس بهت میاد.
خلاصه بریم به زمانی که عمو جون ومد قبلش یه بیو بدم از عمو و زن عمو دختر پسرعموهها
خب عمو حشمت ۵۸ساله تاجر و توی دبی زندگی میکنه
زن عمو سمیه ۵۲ ساله در اصل ملیت و کشور دبی هست ولی توی شرکت پدرش با عمو حشمت آشنا میشه و ازدواج میکنن
حاصل عشق زن عموی نسبتا خوب و عموی دوست داشتنی میشه
علی و محمد و فریده
علی ۲۵ ساله مجرد عاشق ا.ت هول خوش قیافه دختر کش ولی کیس مورد نظر ا.ت نیست
ممد ۲۳ ساله مجرد ولی همزمان با صد تا دختر قرار میره پرو بی ادب بیشعور. غیر قابل تحمل و صد درجه بد تر از علی هیزه
فریده ۲۲ ساله مجرد همه جا عملی
خب عمل بینی
زاویه فک
حجم دهی لب
میکرو ابرو
بوتاکس کل صورت
گونه لب و چونه پروتز
موها زرد
صورت گندمی
پیکرتراشی ۳ بار با اینکه. نسبتا لاغره
خلاصه از اخلاقش بگم
سگ اخلاق
روانی
دیوونه
بیشعور
هرزه
اصلا نگم واستون
خلاصه اینا اومدن
زهرا خانم با فریده و سمیه رو بوسی و احوال پرسی با بقیه کردی
آقا ممد رضا برادرزاده ها و داداشش رو بغل کرد
امیرم با فریده سرد سلام کرد و با پسرا هم یکم بهتر تز فریده
پسرا هم ت. سالون بودن تا معرفی شه
اما امان از ات مهربون ما
دونه دونه به همشون سلام کرد
و عنو و زنعموش رو بغل کرد عموش رو حسابی با عشق بغل کرد و کلی رفع دلتنگی کرد با پسرا گرم و دوستانه سلام و احوال پرسی کرد با فریده هم همونجور خیلی عادی و لی گرم و دوستانه
سمیه خانم : یه عبا خریدم جاری جون ۷ تومن حشمت نذاشت خودم بدم خودش کارت کشید و گفت در بست در اختیار خانومم
زهرا خانوم : مبارکت باشه سمیه جون تو شادی ها بپوشی اتفاقا من و ا.ت هم زه لباس مجلسی جوار دوزی شده گرفتیم دوتاش شد۳۵ تومن
سمیه : میلیون ،؟
زهرا خانم : آره عزیزم میلیون
سمیه : ببینمش اگه خوبه. واسه خودم و فریده بگیرم
زهرا خانوم: تو کمد ا.ت گذاشتم بچم بیاد بهت نشون میدم
سمیه : باسه جاری جون
۴.۴k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.