برادران کیسکه پارت ۱۰

و رفتم بیرون
رسیدم پارک ک اون گراز الدنگ یه پس گردنیی بهم زد 😐
اثلا بعید نبود ازش
یو:‌چته گراز وحشی؟؟
می:امروز چند شنبس یو؟‌
یو:‌معلومه پجمعه
می:فردا چی؟
یو:شنبه تعطیله 😐
می: دقیقا ! پس فردا چی؟
یو:‌داری دستم میندازی ؟؟‌معلومه دیگه یکشنبه بازم تعطیله
می:‌خب تو گفتی کی جشنوارس؟؟
یو:پس فردا
می:خب؟
یو:خب...ایواییی یکشنبه ک تعطیلهههه
می:دقیقا! پس ینی جشنواره کیه؟
یو: امرووززززز
می:ساعت؟
یو:ششیییشششش
می: الان ساعت چنده؟
یو: پنج ونیممممم وااایییی
می:خب از اونجایی ک مث سالای قبل همون قانون رو دارع...
یو: میدونم کسی ک تغییر شکل میده با سنگ کاغذ غیچی معلوم میشع
می:قبول
بعد هردومون گفتیم : سنگ ، کاغذذ،قیییچچچیییی
یو:‌مث اینکه هردومون تغییر شکل باید بدیم 😐
می: اره و از راه قدیمی...
یو:من غلط بکنم ازون راه برم خودم لباسارو میپوشم فقط باید بریم خونه
می:باشه
بعد رفتیم خونه ما و منم مجبور شدم لباس دخترونه بپوشم و ارایش کنم 😐😐😐
یو:اه اه هیچ وقت فک نمیکردم حتی تظاهر کنم دوس دختر ی گراز وحشی فحاش گاوم
می:‌منم هیچ وقت فک نمیکردم قراره تو دوس دختر الکی من بشی اه اه اه
منم دستمو دور بازوش پیچیدم و رفتیم بیرون از خونه .......
-------------------------------------------------
اینم پارت ۱۰ یاه یاه یاه یاه
لباس یو هم اینطوریه ک ی پیراهن سیاه بلند با دامن کوتاه پوشیده دیگه خودتون تصور دارین 😐