پارت ۱ و معرفی

های من جانگ اتم ۱۸ سالمه و دانشجوی طراحی داخلیم و خاهر جانگ هوسوک من تازگیا تو یه شرکت و بعد از اون تو یه کافه مشغول کار شدم حالا چرا دوتا کار؟چون میخام پول دربیارم و دیگه سرباره داداشم نباشم
بقیرو میدونید آها ننه باباشون مردن مث همیشه😂☠️

ات ویو

هوف روز خسته کننده ای بود خسته شدم کلید و درآوردم و رفتم تو خودمو انداختم رو کاناپه مشکی تو سالن
بعد از تقریبا ۵ دیقه صدای کلید اومد دیدم هوسوکه اونم اومد و خودشو انداخت بغل دستم
+هوم اوپا اومدی؟
_اوهوم
+خسته نباشی
_توهم موچی کوچولو
+یاااا😂😐
_خو چیه هم قدت کوتاهه هم نرمی عین موچی 😂
+میکشی بیرون ؟
_مگه کردم تو که بکشم بیرون؟
+وای بسه
_باشه ، واسه فردا آماده ای ؟
+فردا؟
_آره دیگه مسافرت
+اهاااا یادم رفته یودد

_بریم جم کنیم ؟
+بریمممم

پرش زمانی به ۱۲ شب

+هوف بلاخره تموم شد رفتم پیش اوپا ببینم چیکارا میکنه رفتم یدم رو تخت خوابیده
+اوپا
_(باز کردن دستاش)بیا اینجا
+🙂
+اوپا
_هوم
+کیا هستن فردا؟
_جیمین ته نامی کوک
+یا منو داری میکشونی با یه مش پسر برم مسافرت داشم تو غیرت نداری؟
_یا اونا که بهشون اعتماد دارم خودمم هستم
+اوکی اوکی من تسلیمم شوخی کردم
_سرتو بزار رو سینمو بخاب باشه،
+اوهوم