نام فیک = خوناشام جذاب من
نام فیک = خوناشام جذاب من
ژانر = عاشقانه ، اسمات ،خوناشامی
نقش های اصلی = تهکوک
نقش های فرعی = پدر و مادر کوک ، پدر و مادر ته
تعداد پارت =نامعلوم
خلاصه یی کوتاه معرفی نفش های اصلی
کیم تهیونگ خوناشام 5235
جئون جونگ کوک نیمه خوناشام 5237
اغاز فیک
ویو تهیونگ
بلندشدم ساعت 12 شب بود رفتم پایین
باصدای رعد و برق تلپرد کردم پایین
(اسم مامانه ته : جیسو اسم باباش : تهیانگ)[از خودم داوردمااا]
رفتم سر میز نشستم
جیسو : سلام پسرم
تهیانگ: سلام خوشگل بابا
تهیونگ : چیشده ?
جیسو : چی
تهیونگ : چی میخواید بگید که برام ناز میکنید
تهیانگ : توی الفای خوناشامی
تهیونگ : منظورت چیه
تهیانگ : خوب تو باید باید ازدواج کنی
تهیونگ : مامان چندبار باید بگم من نمیخوام ازدواج کنم
جیسو : باید بکنی
تهیونگ : من از دخترا خوشم نمیاد تا الانم هرکی پیشنهاد بهم دادی شبیه گوه بودن
تهیانگ : اما این بار یه پسر امگا برای پیشنهاد بهت داریم
تهیونگ : چه گیری دادید اصلا من روی یه نفر دیگه کراشم
جیسو : کی هست ? الفای یا امگا
تهیونگ : جئون جونگ کوک یه امگایه
جیسو :😲😲😲😲
تهیانگ : جئون هه
تهیونگ :چتونه
جیسو : 😄😃😃😃😃 باورت نمیشه اون امگایی که میگفتیم همین جئون جونگ کوک بود
تهیانگ : خوب پس برای امشب ساعت 3 با خانواده جئون تماس بگیر
ویو نویسنده
تهیونگ ساکت بود و به یه گوشه زل زده بود لبشو با دندون نیشش گاز میگرفت که با صدای مادرش از فکر دراومد
جیسو : تهیونگ تهیونگ
تهیونگ : هاااا?
جیسو : چندبار صدات زدم چته
تهیونگ : هیچی
تهیانگ : لبت
تهیونگ : اَاِیش این کی اینجوری شد
بلند شد رفت سمت اتاقش لبشو شست از ذوق سرشو فروع کرد توی بالش و جیغ خفه یی زد
تهیونگ : عررررررررررررررررررررر هوراااااااااا دییدیی دییدیدیدیدیدیدیدییددی (خر ذوق)
که یه نفر درو زد
جیسو : تهیونگ پسرم خوبی
تهیونگ بلند شد و درو باز کرد
تهیونگ : مگه میشه بد باشم
جیسو :🙂😊
تهیونگ : وای مامان چی بپوشم چی بگم چیکار کنم .....
جیسو : نفس بگیر ،فقط خود واقعیت باش
تهیونگ : اگه از من خوشش نیاد چی
جیسو : کی از پسر به این اقایی خوشش نمیاد
تهیونگ : بایدم خوشش بیاد اصلا من به این خوشتیپی
جیسو : پس من زنگ بزنم قرار بذارم اولش شما دوتا هم دیگه رو توی کافه DAIMON(الماس) میبینید اگه باهم به نتیجه رسیدید ما خانواده هاهم همدیگه رو میبینیم
تهیونگ : مامان اون کت شلوار مشکه ام رو اتو کن
جیسو : باشه
ویو کوک
تازه بیدار شدم دستو صورتمو شستم مو رفتم پایین بعد از خوردن غذا رفتم جلو تلویزیون روشن کرد
جونگ کوک : جونگ هیون (اسم واقعی داداش کوک) بیا فیلم جینگیر شروع شد
با صدای رعد و برق جونگ هیون کنارم روی مبل ظاهر شد
جونگ هیون: سلام
جونگ کوک: الان داری قدرتت به رخم میکشی
ژانر = عاشقانه ، اسمات ،خوناشامی
نقش های اصلی = تهکوک
نقش های فرعی = پدر و مادر کوک ، پدر و مادر ته
تعداد پارت =نامعلوم
خلاصه یی کوتاه معرفی نفش های اصلی
کیم تهیونگ خوناشام 5235
جئون جونگ کوک نیمه خوناشام 5237
اغاز فیک
ویو تهیونگ
بلندشدم ساعت 12 شب بود رفتم پایین
باصدای رعد و برق تلپرد کردم پایین
(اسم مامانه ته : جیسو اسم باباش : تهیانگ)[از خودم داوردمااا]
رفتم سر میز نشستم
جیسو : سلام پسرم
تهیانگ: سلام خوشگل بابا
تهیونگ : چیشده ?
جیسو : چی
تهیونگ : چی میخواید بگید که برام ناز میکنید
تهیانگ : توی الفای خوناشامی
تهیونگ : منظورت چیه
تهیانگ : خوب تو باید باید ازدواج کنی
تهیونگ : مامان چندبار باید بگم من نمیخوام ازدواج کنم
جیسو : باید بکنی
تهیونگ : من از دخترا خوشم نمیاد تا الانم هرکی پیشنهاد بهم دادی شبیه گوه بودن
تهیانگ : اما این بار یه پسر امگا برای پیشنهاد بهت داریم
تهیونگ : چه گیری دادید اصلا من روی یه نفر دیگه کراشم
جیسو : کی هست ? الفای یا امگا
تهیونگ : جئون جونگ کوک یه امگایه
جیسو :😲😲😲😲
تهیانگ : جئون هه
تهیونگ :چتونه
جیسو : 😄😃😃😃😃 باورت نمیشه اون امگایی که میگفتیم همین جئون جونگ کوک بود
تهیانگ : خوب پس برای امشب ساعت 3 با خانواده جئون تماس بگیر
ویو نویسنده
تهیونگ ساکت بود و به یه گوشه زل زده بود لبشو با دندون نیشش گاز میگرفت که با صدای مادرش از فکر دراومد
جیسو : تهیونگ تهیونگ
تهیونگ : هاااا?
جیسو : چندبار صدات زدم چته
تهیونگ : هیچی
تهیانگ : لبت
تهیونگ : اَاِیش این کی اینجوری شد
بلند شد رفت سمت اتاقش لبشو شست از ذوق سرشو فروع کرد توی بالش و جیغ خفه یی زد
تهیونگ : عررررررررررررررررررررر هوراااااااااا دییدیی دییدیدیدیدیدیدیدییددی (خر ذوق)
که یه نفر درو زد
جیسو : تهیونگ پسرم خوبی
تهیونگ بلند شد و درو باز کرد
تهیونگ : مگه میشه بد باشم
جیسو :🙂😊
تهیونگ : وای مامان چی بپوشم چی بگم چیکار کنم .....
جیسو : نفس بگیر ،فقط خود واقعیت باش
تهیونگ : اگه از من خوشش نیاد چی
جیسو : کی از پسر به این اقایی خوشش نمیاد
تهیونگ : بایدم خوشش بیاد اصلا من به این خوشتیپی
جیسو : پس من زنگ بزنم قرار بذارم اولش شما دوتا هم دیگه رو توی کافه DAIMON(الماس) میبینید اگه باهم به نتیجه رسیدید ما خانواده هاهم همدیگه رو میبینیم
تهیونگ : مامان اون کت شلوار مشکه ام رو اتو کن
جیسو : باشه
ویو کوک
تازه بیدار شدم دستو صورتمو شستم مو رفتم پایین بعد از خوردن غذا رفتم جلو تلویزیون روشن کرد
جونگ کوک : جونگ هیون (اسم واقعی داداش کوک) بیا فیلم جینگیر شروع شد
با صدای رعد و برق جونگ هیون کنارم روی مبل ظاهر شد
جونگ هیون: سلام
جونگ کوک: الان داری قدرتت به رخم میکشی
۶۱۶
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.