پارت یک چشم سرخ
من و دوستام لونا یونی و سوجین از کوچکی باهم دوست بودیم خب ما هممون 21 سالمونه و درسامون تموم شده ما باهم یه خونه ی بزرگ داریم و باهم زندگی میکنیم بابا و مامانامون مشکلی باهاش ندارند ما باهم زندگیه خوبی داریم یروز من و دوستام داشتیم فکر میکردیم که برا سفر و خوشگذرونی کجا بریم اما به نتیجه نرسیدیم از اونجایی که شب بود و دیروقت بود رفتیم که بخوابیم
ویو ات
صبح با صدایه سوجین بیدار شدم که بهم گفت: ات پاشو برو مغازه براخونه یکم چیز میز بخر
ات: باشه الا میرم «خوابالو»
ات رفت مغازه که مثل همیشه مردم بهش نگاه میکردن چون ات پیش از حد خوشگل و خوش اندام بود و برایه ات عادی شده بود
ات خریدشو کرد و باید از کوچه ای تاریک و ترسناک میرفت اما با این که صبح بود اون کوچه ترسناک بود صدای جیغ و درخواست کمک شنید اون رفت طرف اون صدا که یهو با صحنه ای که دید خشکش زد و خیلی ترسیده بود
امکان نداره خوناشامه که وجود ندارن
خوناشامه که دید ات داره نگاش میکنه و ترسیده اما اون محوه زیبایی ات شده بود خوناشا رفت نزدیک ات که ات فرار کرد چند روز از اون صبح ترسناک گذشته بود اما تازه نقشه ای که خوناشامه برایه ات کشیده بود تازه شروعش بودو ات از اون خبری نداشت🫢🫢🫢
خوب شد ادامش بدم یا نه؟؟؟🤔🤔😲
7تا کامنت🤗
6تا لایک🤗
امیدوارم خوشتون اومده باشه 🙂🙂🙂🙂
ویو ات
صبح با صدایه سوجین بیدار شدم که بهم گفت: ات پاشو برو مغازه براخونه یکم چیز میز بخر
ات: باشه الا میرم «خوابالو»
ات رفت مغازه که مثل همیشه مردم بهش نگاه میکردن چون ات پیش از حد خوشگل و خوش اندام بود و برایه ات عادی شده بود
ات خریدشو کرد و باید از کوچه ای تاریک و ترسناک میرفت اما با این که صبح بود اون کوچه ترسناک بود صدای جیغ و درخواست کمک شنید اون رفت طرف اون صدا که یهو با صحنه ای که دید خشکش زد و خیلی ترسیده بود
امکان نداره خوناشامه که وجود ندارن
خوناشامه که دید ات داره نگاش میکنه و ترسیده اما اون محوه زیبایی ات شده بود خوناشا رفت نزدیک ات که ات فرار کرد چند روز از اون صبح ترسناک گذشته بود اما تازه نقشه ای که خوناشامه برایه ات کشیده بود تازه شروعش بودو ات از اون خبری نداشت🫢🫢🫢
خوب شد ادامش بدم یا نه؟؟؟🤔🤔😲
7تا کامنت🤗
6تا لایک🤗
امیدوارم خوشتون اومده باشه 🙂🙂🙂🙂
۱.۵k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.