رمان
پارت ۸
ا.ت: لباسام رو پوشیدم و با وی رفتیم امارت که دیدیم امارت آتیش گرفته و پلیس ها آتشنشانی و آمبولانس اومده وی رفت پایین و با پلیس ها صحبت کرد و وقتی رفتن دوربین بیرون از امارت رو چک کردن وی فهمید که کار دوستای جین بوده بعد وی اومد توی ماشین و گفت که برای امنیت بیشتر باید بریم آمریکا .
ا.ت: باشه
وی: من یه دوستی به اسم کوک توی آمریکا دارم بهش زنگ میزنم و میریم توی امارت اون.
ا.ت: .....
(وی زنگ زد)
کوک: های
وی: های داداش من یه اتفاق بدی برام افتاده خواستم بگم میخوام بیام امارتت
کوک: باشه بیا فقط من دوست دخترمم هست .
وی: آها راسی یادم رف بگم منم بیبی باهامه
کوک: اوک منتظرتونم
(رسیدن آمریکا)
وی: بیبی پاشو رسیدیم
ا.ت: ددی من لباس ندارم برام لباس بخررر
وی: باش بیب عصری باهم میریم می خریم
کوک: سلام
وی: های
ا.ت: شلام
کوک: 😅😅شلام
وی: بیبی
ا.ت: بخشید ددی
وی:😆😘
کوک: بیبی چند تا نوشیدنی بردار بیار
ا.ت: وقتی رفتیم اونجا کوک هم یه دوست دختر داشت که اسمش نونا بود
نونا: الان میارم دد
(بعد از خوردن نوشیدنی)
وی: هی نونا میشه شیشه ی این نوشیدنی رو بیاری ببینم
نونا: اوهوم
وی: این تحریک کننده اس
کوک: چی پس تو حواست کجاست بیبی
نونا: هق هق م... من واقعا متاسفم هق هق
ا.ت: اشکال نداره. حالا مگه چیشده
وی: ا.ت این تحریک کننده اس میفهمی
ا.ت: خب تحریک کننده باشه
وی: باشه پس چند دقیقه دیگه معلوم میشه مهمه یا نه
کوک:🫠🫠🤭😁🤣
ا.ت: لباسام رو پوشیدم و با وی رفتیم امارت که دیدیم امارت آتیش گرفته و پلیس ها آتشنشانی و آمبولانس اومده وی رفت پایین و با پلیس ها صحبت کرد و وقتی رفتن دوربین بیرون از امارت رو چک کردن وی فهمید که کار دوستای جین بوده بعد وی اومد توی ماشین و گفت که برای امنیت بیشتر باید بریم آمریکا .
ا.ت: باشه
وی: من یه دوستی به اسم کوک توی آمریکا دارم بهش زنگ میزنم و میریم توی امارت اون.
ا.ت: .....
(وی زنگ زد)
کوک: های
وی: های داداش من یه اتفاق بدی برام افتاده خواستم بگم میخوام بیام امارتت
کوک: باشه بیا فقط من دوست دخترمم هست .
وی: آها راسی یادم رف بگم منم بیبی باهامه
کوک: اوک منتظرتونم
(رسیدن آمریکا)
وی: بیبی پاشو رسیدیم
ا.ت: ددی من لباس ندارم برام لباس بخررر
وی: باش بیب عصری باهم میریم می خریم
کوک: سلام
وی: های
ا.ت: شلام
کوک: 😅😅شلام
وی: بیبی
ا.ت: بخشید ددی
وی:😆😘
کوک: بیبی چند تا نوشیدنی بردار بیار
ا.ت: وقتی رفتیم اونجا کوک هم یه دوست دختر داشت که اسمش نونا بود
نونا: الان میارم دد
(بعد از خوردن نوشیدنی)
وی: هی نونا میشه شیشه ی این نوشیدنی رو بیاری ببینم
نونا: اوهوم
وی: این تحریک کننده اس
کوک: چی پس تو حواست کجاست بیبی
نونا: هق هق م... من واقعا متاسفم هق هق
ا.ت: اشکال نداره. حالا مگه چیشده
وی: ا.ت این تحریک کننده اس میفهمی
ا.ت: خب تحریک کننده باشه
وی: باشه پس چند دقیقه دیگه معلوم میشه مهمه یا نه
کوک:🫠🫠🤭😁🤣
۶.۰k
۲۹ اسفند ۱۴۰۱