پایانی غمگین پارت ۶.
ویو ته
شنیدم از میخواد مخ کسی بزنه یعنی اون منم وای کاشکی من باشم
ویو ات
من چند وقته رو مکس کراشم خدا میخوام بهش اعتراف کنم پس امروز وقتشه
ویو راوی
همینطور که فهمیدید ات عاشق مکس و ته عاشق ات این دو تصمیم دارن امروز به عشقشون اعتراف کنن
ته. ات یه لحظه بیا
ات: بله؟
ته: من دوست دارم
ات: چی ؟
ته: من عاشقتم ات عاشق چشات و موهات لبات و صورتت و همه جات موندم چی بگم انقدر دوست دارم
ات: ولی ته ما به درد هم نمیخوریم
ته: مگه من چیم کمه ها
ات: من به مکس حس دارم
ته شوکه شد یک قطره اشک ازچشم ریخت و از اون مکان رفت
ویو ته
باورم نمیشه، ولش کن اونم حق انتخاب داره
مونا: میدونم برات سخته ولی یه راه حلی دارم
ته: چی؟
مونا: بهش نشون بده مکس آدم بدیه
ته: مگه مکس چه بدیی داره
مونا: منم اول فکر میکرم مکس خوبه و دوسش داشتم ولی بعد تعقیبش کردم فهمیدم اون به ۴ نفر ت.....ج......ا......و.....ز. کرده
ته: واقعا؟
مونا: آره
ته: مرسیگفتی
ویو ات
خیلی ناراحت شدم واسه ته ولی من یکی دیگه رو دوس دارم
ویو راوی
یک حقیقتی باید بدونید مکس با پدری بزرگ شده که دیوانه بوده مریضی روانی داشته واسه همین اونم بد شده
ویو ات
یکی بهم گفت که مکس خوب نیس ولی من اهمیت نمیدم ندادام ، آخيش زنگ مدرسه خورد بریم خونه ، در راه خونه بودم که دیدم مونا گریه کننان راه میره پرسیدم:
چی شده مونا؟ چرا گریه میکنی؟
مونا: هق ات هق ممممممکس هق
ات: مکس چی ؟
مونا: اون آدم بدیه
ات: چی؟
شنیدم از میخواد مخ کسی بزنه یعنی اون منم وای کاشکی من باشم
ویو ات
من چند وقته رو مکس کراشم خدا میخوام بهش اعتراف کنم پس امروز وقتشه
ویو راوی
همینطور که فهمیدید ات عاشق مکس و ته عاشق ات این دو تصمیم دارن امروز به عشقشون اعتراف کنن
ته. ات یه لحظه بیا
ات: بله؟
ته: من دوست دارم
ات: چی ؟
ته: من عاشقتم ات عاشق چشات و موهات لبات و صورتت و همه جات موندم چی بگم انقدر دوست دارم
ات: ولی ته ما به درد هم نمیخوریم
ته: مگه من چیم کمه ها
ات: من به مکس حس دارم
ته شوکه شد یک قطره اشک ازچشم ریخت و از اون مکان رفت
ویو ته
باورم نمیشه، ولش کن اونم حق انتخاب داره
مونا: میدونم برات سخته ولی یه راه حلی دارم
ته: چی؟
مونا: بهش نشون بده مکس آدم بدیه
ته: مگه مکس چه بدیی داره
مونا: منم اول فکر میکرم مکس خوبه و دوسش داشتم ولی بعد تعقیبش کردم فهمیدم اون به ۴ نفر ت.....ج......ا......و.....ز. کرده
ته: واقعا؟
مونا: آره
ته: مرسیگفتی
ویو ات
خیلی ناراحت شدم واسه ته ولی من یکی دیگه رو دوس دارم
ویو راوی
یک حقیقتی باید بدونید مکس با پدری بزرگ شده که دیوانه بوده مریضی روانی داشته واسه همین اونم بد شده
ویو ات
یکی بهم گفت که مکس خوب نیس ولی من اهمیت نمیدم ندادام ، آخيش زنگ مدرسه خورد بریم خونه ، در راه خونه بودم که دیدم مونا گریه کننان راه میره پرسیدم:
چی شده مونا؟ چرا گریه میکنی؟
مونا: هق ات هق ممممممکس هق
ات: مکس چی ؟
مونا: اون آدم بدیه
ات: چی؟
۵.۲k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.