آلفاوامگا
#آلفاوامگا
#part1
یکی بود یکی نبود زیر درخت های آلبالو هیچکس نبود در سرزمین های دور دست میان جنگل های بزرگ گانگ نام پوشیده شده از برف دو قبیله وجود داشت دو قبیله گرگینه با نام های آلفا و امگا گرگ هایه درنده انسان نما البته که تو دوران خودمون هم انسان های گرگ نما داریم گرگ در ظاهر انسان
......
سال ها بود دو قبیله آلفا و امگا باهم جنگ داشتن و دشمن خونی هم بودن این دو قبیله کینه بزرگی داشتن پادشاهه بزرگه گرگینه ها آلن دون پدر گرگینه ها کینه دل زمان مرگش وصیت نامه ای نوشت که بعد مرگش از پیش چشم همه دور موند بعد از دو سال از مرگ آلن دون وصیت نامه خونده شد
متن وصیت نامه:
من آلن دون پادشاه بزرگ گرگینه ها پسرم جی ووک پسر دوم رو پادشاه قبیله میخوانم از نظر من اون شخص لایق تری برا پادشاهیه
.....
بعد از اون وصیت نامه همه چی بین دو برادر دگرگون شد دونگ ووک پسر ارشد قبیله بخاطر بی انصافی در حقش حسابی عصبی شده بود
دونگ ووک:اون چطور تونست...
همون موقع پسر ۱۲ سالش کوک کنارش رفت
کوک:خودتونو ناراحت نکنید پدر شما میدونستید این اتفاق میوفته
دونگ ووک:پدرم همیشه اون رو بیشتر از من دوست داشت بیشتر از من بهش محبت میکرد فقط چون من نالایق بودم(عصبی)
کوک:ولی شما واسه من و مادر خیلی با ارزشید قول میدم وقتی بزرگ شدم انتقامتونو بگیرم
دونگ ووک:پسرم
دونگ ووک پسرش رو بغل کرد ولی هنوز هم تو قلبش ناراحتی بود هزاران غم هزاران غصه و هزاران کینه
سال ۲۰۲۴ چند سال بعد از جنگ بین دو برادر:
بعد از اون جنگ هیچ کودوم راضی نشدن پادشاه شه و قبیله ها از هم جدا شدن و هرکودوم یک سمت از قبیله خودشون رو گرفتن و قبیله هاشون شد آلفا و امگا
(بریم سراغ اصل داستان)
کمان قهوه ای رنگ بزرگش رو تو دستاش گرفت و کشش رو با انگوشتاش گرفت و کشید هدف رو نشونه گرفت و پرتاب تیر دقیقا وسط نشونه خورده بود پسرک سال ها بود مثل یه آلفا میجنگید و تمرین میکرد علاوه بر اینا شمشیر زن ماهری بود
#part1
یکی بود یکی نبود زیر درخت های آلبالو هیچکس نبود در سرزمین های دور دست میان جنگل های بزرگ گانگ نام پوشیده شده از برف دو قبیله وجود داشت دو قبیله گرگینه با نام های آلفا و امگا گرگ هایه درنده انسان نما البته که تو دوران خودمون هم انسان های گرگ نما داریم گرگ در ظاهر انسان
......
سال ها بود دو قبیله آلفا و امگا باهم جنگ داشتن و دشمن خونی هم بودن این دو قبیله کینه بزرگی داشتن پادشاهه بزرگه گرگینه ها آلن دون پدر گرگینه ها کینه دل زمان مرگش وصیت نامه ای نوشت که بعد مرگش از پیش چشم همه دور موند بعد از دو سال از مرگ آلن دون وصیت نامه خونده شد
متن وصیت نامه:
من آلن دون پادشاه بزرگ گرگینه ها پسرم جی ووک پسر دوم رو پادشاه قبیله میخوانم از نظر من اون شخص لایق تری برا پادشاهیه
.....
بعد از اون وصیت نامه همه چی بین دو برادر دگرگون شد دونگ ووک پسر ارشد قبیله بخاطر بی انصافی در حقش حسابی عصبی شده بود
دونگ ووک:اون چطور تونست...
همون موقع پسر ۱۲ سالش کوک کنارش رفت
کوک:خودتونو ناراحت نکنید پدر شما میدونستید این اتفاق میوفته
دونگ ووک:پدرم همیشه اون رو بیشتر از من دوست داشت بیشتر از من بهش محبت میکرد فقط چون من نالایق بودم(عصبی)
کوک:ولی شما واسه من و مادر خیلی با ارزشید قول میدم وقتی بزرگ شدم انتقامتونو بگیرم
دونگ ووک:پسرم
دونگ ووک پسرش رو بغل کرد ولی هنوز هم تو قلبش ناراحتی بود هزاران غم هزاران غصه و هزاران کینه
سال ۲۰۲۴ چند سال بعد از جنگ بین دو برادر:
بعد از اون جنگ هیچ کودوم راضی نشدن پادشاه شه و قبیله ها از هم جدا شدن و هرکودوم یک سمت از قبیله خودشون رو گرفتن و قبیله هاشون شد آلفا و امگا
(بریم سراغ اصل داستان)
کمان قهوه ای رنگ بزرگش رو تو دستاش گرفت و کشش رو با انگوشتاش گرفت و کشید هدف رو نشونه گرفت و پرتاب تیر دقیقا وسط نشونه خورده بود پسرک سال ها بود مثل یه آلفا میجنگید و تمرین میکرد علاوه بر اینا شمشیر زن ماهری بود
۱۰.۷k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.