رمان
#رمان
★ 𝐍𝐚𝐦𝐞 : چرا من ؟
〔 پارت²⁰ 〕
اهورا
اُشِن : عشقم امشب با بچه ها بریم بیرون ؟
بابام سرشو به نشونه تایید تکون دادو مامانمو بوسیدو بغل گرفت ، حتی از رابطه مامانو بابامم چندشم میشه
به اتاق عموم رفتم ، حس میکردم بوی گند میدم و بین زباله ها بودم پس هم برای بعد حمام و هم شام امشب سراغ کمد رفتم
داشتم دنبال لباس میگشتم اما به خودم که اومدم فهمیدم توی افکارم غرق بودم و اصلا لباسی به چشمم نیومده
مودم چیه ؟ چی میخوام ؟ الان تهی از هر احساسی هستم اما دوتا چیز میخوام ، بهار جاودانه و رهاییم از این خانواده ، شاید رنگای پاستیلی مناسب مودم بود ؟ ولی نه الان خستم ، تیشرت ، شلوارک ، جورابای بلند ، ال ستار و یا بوت میتونن گرینه خوبی باشن
رفتم دوش گرفتم که تقریبا چهل مین طول کشید
حوله تن پوش سفید رنگم رو پوشیده و به اتاقم رفتم ، جلوی آینه قدی در حالی که موهام رو شونه میکشیدم به خودم خیره بودم ، درسته ، متاسفانه اندام ظریفی دارم ولی چرا مردم انقدر راحتن ؟ من دیگه به کی میتونم اعتماد کنم ؟ چطور ؟ اصلا اعتماد چه معنی میده ؟
موهام رو به هم ریختم و این باعث شد بلور های آب به اطراف پخش بشن ، نمیدونستم ساعت چنده ، گوشیم کجاست ؟ وقتی برگشتیم کسی داخل عمارت نبود پس با همون حالت از اتاق خارج شدم تا میخواستم پله هارو پایین برم صدایی متوقفم کرد
صرفا چون از پارت قبل حوشم نمیومد ، آبانی میباشم
هعی ، یه ناشناسمون نشه ؟
<-🐧💬
https://daigo.ir/secret/6249888941
سوالی ، چیزی بوووودد بپرسید خباجت نکشید راحت باشید خونه خودتونه فرزندان من 🫴🏼👍🏻
★ 𝐍𝐚𝐦𝐞 : چرا من ؟
〔 پارت²⁰ 〕
اهورا
اُشِن : عشقم امشب با بچه ها بریم بیرون ؟
بابام سرشو به نشونه تایید تکون دادو مامانمو بوسیدو بغل گرفت ، حتی از رابطه مامانو بابامم چندشم میشه
به اتاق عموم رفتم ، حس میکردم بوی گند میدم و بین زباله ها بودم پس هم برای بعد حمام و هم شام امشب سراغ کمد رفتم
داشتم دنبال لباس میگشتم اما به خودم که اومدم فهمیدم توی افکارم غرق بودم و اصلا لباسی به چشمم نیومده
مودم چیه ؟ چی میخوام ؟ الان تهی از هر احساسی هستم اما دوتا چیز میخوام ، بهار جاودانه و رهاییم از این خانواده ، شاید رنگای پاستیلی مناسب مودم بود ؟ ولی نه الان خستم ، تیشرت ، شلوارک ، جورابای بلند ، ال ستار و یا بوت میتونن گرینه خوبی باشن
رفتم دوش گرفتم که تقریبا چهل مین طول کشید
حوله تن پوش سفید رنگم رو پوشیده و به اتاقم رفتم ، جلوی آینه قدی در حالی که موهام رو شونه میکشیدم به خودم خیره بودم ، درسته ، متاسفانه اندام ظریفی دارم ولی چرا مردم انقدر راحتن ؟ من دیگه به کی میتونم اعتماد کنم ؟ چطور ؟ اصلا اعتماد چه معنی میده ؟
موهام رو به هم ریختم و این باعث شد بلور های آب به اطراف پخش بشن ، نمیدونستم ساعت چنده ، گوشیم کجاست ؟ وقتی برگشتیم کسی داخل عمارت نبود پس با همون حالت از اتاق خارج شدم تا میخواستم پله هارو پایین برم صدایی متوقفم کرد
صرفا چون از پارت قبل حوشم نمیومد ، آبانی میباشم
هعی ، یه ناشناسمون نشه ؟
<-🐧💬
https://daigo.ir/secret/6249888941
سوالی ، چیزی بوووودد بپرسید خباجت نکشید راحت باشید خونه خودتونه فرزندان من 🫴🏼👍🏻
۷.۰k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.