دوست پسر روانی۲ پارت ۱۲
ویو یوری
بعد حرفش سریع از اتاق خارج شد خیلی وقت بود که باهاش جایی نرفته بودم پس سریع بلند شدم تا حاضر شم رفتم سر کمدم دنبال لباس بود ولی مثل اینکه وقتی میخواستم فرار کنم همشون رو بردم توی فکر بودم که یهو یادم اومد توی یکی دیگه از اتاق هم لباس دارم این خونه خیلی بزرگ بود و کلی اتاق داشت مثل هتل بود و البته کلی هم دوربین
وارد اتاق شدم رفتم سر کمد یک لباس انتخاب کردم خیلی خوشگل بود پوشیدش و رفتم جلو آینه که....ریده شد به حالم تهیونگ یک کیس مارک خیلی پر رنگ گذاشته بود با ناراحتی درش آوردم و یک لباس دیگه پوشیدم که بتونه کیس مارک هارو بپوشونه (اسلاید بعد) و بعد سریع رفتم پایین تهیونگم مثل همیشه یک تیپ مشکی زده بود یک بافت مشکی که گردنش رو میپوشوند مثل مال من و یک جاکت مشکی و به ماشین تکیه داده بود خیلی جذاب بود
اه...یوری...هواست کجاست
سریع رفتم سمتش لبخندی زد و در ماشین رو برام باز کرد گفت
ته:خیلی خوشگل شدی بیب
یوری:توهم همینطور
و نشستم در رو بست و رفت سمت دیگه ماشین و خودش نشست...
شرط:۲۰ لایک 🥃✨
من آمدم بعد از غیبت کبرا ها ها ها
بعد حرفش سریع از اتاق خارج شد خیلی وقت بود که باهاش جایی نرفته بودم پس سریع بلند شدم تا حاضر شم رفتم سر کمدم دنبال لباس بود ولی مثل اینکه وقتی میخواستم فرار کنم همشون رو بردم توی فکر بودم که یهو یادم اومد توی یکی دیگه از اتاق هم لباس دارم این خونه خیلی بزرگ بود و کلی اتاق داشت مثل هتل بود و البته کلی هم دوربین
وارد اتاق شدم رفتم سر کمد یک لباس انتخاب کردم خیلی خوشگل بود پوشیدش و رفتم جلو آینه که....ریده شد به حالم تهیونگ یک کیس مارک خیلی پر رنگ گذاشته بود با ناراحتی درش آوردم و یک لباس دیگه پوشیدم که بتونه کیس مارک هارو بپوشونه (اسلاید بعد) و بعد سریع رفتم پایین تهیونگم مثل همیشه یک تیپ مشکی زده بود یک بافت مشکی که گردنش رو میپوشوند مثل مال من و یک جاکت مشکی و به ماشین تکیه داده بود خیلی جذاب بود
اه...یوری...هواست کجاست
سریع رفتم سمتش لبخندی زد و در ماشین رو برام باز کرد گفت
ته:خیلی خوشگل شدی بیب
یوری:توهم همینطور
و نشستم در رو بست و رفت سمت دیگه ماشین و خودش نشست...
شرط:۲۰ لایک 🥃✨
من آمدم بعد از غیبت کبرا ها ها ها
۷۵۱
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.