گارسون جذاب (پارت۱)
سلام اسم من آیو هست (البته اسم کره ایم) چند ساله که اومدم کره برای ادامه تحصیلاتم و دوسال مونده تا فارغ تحصیل بشم، اما من تو این چند سال هیچ دوستی پیدا نکردم.تو این فکر بودم که نگاهی به ساعت انداختم ساعت ۱۱ بود کارهامو انجام دادم و آلارم گوشیمو برای ۷ صبح تنظیم کردم و خوابیدم .
صبح فردا:
با صدای گوشیم از خواب بیدارم شدم گوشی رو خاموش کردم و رفتم سرو صورتمو شستم لباس های فرمم رو پوشیدم ،کیفم رو برداشتم و از خونه خارج شدم و راه افتادم و مثل همیشه به کافیه ی روبه رویی یه خونم رفتم در رو باز کردم و نشستم جای همیشگیم(چون تو اون ساعت هیچکس نمییومد کافه) گارسون اومد به سمت میزم و
گفت: سلام خانم خوش امدید چی میل دارید؟
من- سرمو بالا آوردم و گفتم: سلام من یه قهوه ی تلخ میخوام لطفا
گارسون- چیز ددیگه ای میل ندارین؟
من-نه ممنون
بعد اینکه گارسون رفت به قیافه ی جذابش فکر میکردم واقعا جذاب بود یه جورایی به دلم نشست .....
تو همین فکرا بودم که قهوه ام رو آورد.
من-ممنون
گارسون-میل کنید.
صداش کردم و اسمش رو پرسیدم:
من-عام اسمتون؟تازه به اینجا اومدید تا حالا شما رو اینجا ندیدم
گارسون-نامجون هستم بله تازه اومدم
من-اهم
بعد اینکه قهوه ام رو تموم کردم به ساعتم نگاهی انداختم ساعت (۷:۴۷)بود از نامجون خداحافظی کردم و رفتم.
راس ساعت ۸ به مدرسه رسیدم(مدرسم به خونم نزدیکه) رفتم سر کلاسم و نشستم سر جام معلمم اومد همگی پاشدیم و......
لطفا فالو کنید بقیه اش رو امروز میزارم ولی نمیدونم چه ساعتی
ممنون
صبح فردا:
با صدای گوشیم از خواب بیدارم شدم گوشی رو خاموش کردم و رفتم سرو صورتمو شستم لباس های فرمم رو پوشیدم ،کیفم رو برداشتم و از خونه خارج شدم و راه افتادم و مثل همیشه به کافیه ی روبه رویی یه خونم رفتم در رو باز کردم و نشستم جای همیشگیم(چون تو اون ساعت هیچکس نمییومد کافه) گارسون اومد به سمت میزم و
گفت: سلام خانم خوش امدید چی میل دارید؟
من- سرمو بالا آوردم و گفتم: سلام من یه قهوه ی تلخ میخوام لطفا
گارسون- چیز ددیگه ای میل ندارین؟
من-نه ممنون
بعد اینکه گارسون رفت به قیافه ی جذابش فکر میکردم واقعا جذاب بود یه جورایی به دلم نشست .....
تو همین فکرا بودم که قهوه ام رو آورد.
من-ممنون
گارسون-میل کنید.
صداش کردم و اسمش رو پرسیدم:
من-عام اسمتون؟تازه به اینجا اومدید تا حالا شما رو اینجا ندیدم
گارسون-نامجون هستم بله تازه اومدم
من-اهم
بعد اینکه قهوه ام رو تموم کردم به ساعتم نگاهی انداختم ساعت (۷:۴۷)بود از نامجون خداحافظی کردم و رفتم.
راس ساعت ۸ به مدرسه رسیدم(مدرسم به خونم نزدیکه) رفتم سر کلاسم و نشستم سر جام معلمم اومد همگی پاشدیم و......
لطفا فالو کنید بقیه اش رو امروز میزارم ولی نمیدونم چه ساعتی
ممنون
۶.۱k
۱۷ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.