معلم جذاب من پارت1🐈🥨🤎
ویو ا/ت:
صبح زود بیدار شدم امروز اولین روزیه که من به داشگاه میرم و خیلی خوشحالم که قراره با دوستا و همکلاسی ها و استاد های جدید آشنا بشم و اینکه شب هم قراره معلم ریاضی بیاد تا به من ریا ضی یاد بده آخه قضیه از این قراره که مامانم و بابام شمارشو از مدیرمون گرفتن و باهاش هماهنگ کردن که هر روز ۸شب تا ۹/۵ بیاد و به من ریاضی یاد بده و این خیلی سخته ولی خب اشکال نداره جاش ریاضیم خوب میشه ولی وایسا اصلا مرده یا زن؟ پیره یا جوون؟ نه بابا جوون کجا بود از هر ۱۵ تا استاد یکیش جوونه که حتما اونم استاد زبانه دیگه خلاصه زیاد حرف زدم دست و صورتمو شستم و از اونجایی که از همه دیر تر بیدار میشم و حتی اگه اونا منو بیدار نکنن من بیدارم نمیشم🤦🏻♀️😐 خلاصه سریع مسواک زدم و حاضر شدم و یه آرایش ملایم سریع انجام دادم و چون وقت نداشتم موهامو باز گذاشتم کوله مشکی ساده برداشتم و وسایلمو جمع کردم و رفتم برا صبحانه که خواهرای گل از خجالتم در اومدن و دعوام کردن چون من از همشون کوچیک تر بودم و خلاصه رفتم پایین و صبحانه خوردیم و با ماشین جیآ رفتیم سمت دانشگاه و تو راه من با آهنگای ایرانیم اونا رو سوراخ کردم که هرچند اونا دیگه عادت داشتن و خودشونم حال میکردن ولی مشگل اینجا بود نمیتونستن بخونن🤦🏻♀️😅 خلاصه رفتم سر کلاسهامون
◇پرش زمانی به آخرین کلاس◇
استاد ته ته: سلام
دانش آموزا: سلام استاد
ته: خودشو معرفی میکنه کمی درس میده و اینا که به آخرای کلاس میرسه
همه دانش آموزا داشتن میگفتن چقد جوونه و کراشه که....
ته: خانم ا/ت لطفا بعد کلاس به دفتر من بیایین
ا/ت: چشم استاد
دانش آموزا: یه جوری به ات نگاه میکردن و پچ پچ میکردن
تق تق تق(مثلا صدا در)
تهیونگ: بیا تو
ا/ت: ببخشید کاریم داشتین؟
تهیونگ: او بله بفرما بشین (دستشو به سمت صندلی رو بروی خودش دراز کرد و ا/ت هم رفت و نشست) خب مامان بابات باهام حرف زدن اگه نمیگفتن نمیفهمیدم اهل کره نیستی خیلی خوب کره ای حرف میزنی و اینکه خبر داری دیگه؟
ا/ت: او کلاس رو میگین؟ آره خبر دارم بهم گفتم
تهیونگ: خیلی خب پس ساعت ۸ به این آدرسی که تو پروندت هست میام
ا/ت: بله ممنون........کار دیگه ای ندارین؟
تهیونگ: نه میتونی بری
ا/ت: امم
تهیونگ: چیزی میخواستی بگی؟
ا/ت: نه خداحافظ
تهیونگ: خداحافظ
◇ا/ت میره سمت ماشین ◇
جیآ: کره خر کجا بودی ۲ ساعته منتظریم تو این سرما
ا/ت: خب تقصیر من نبود که اون هی الکی زر میزد
سوآ: ( به ا/ت اشاره میکنه ساکت بشه)
ا/ت: چیه توعم هی اینجوری اینجوری (ادای سوآ رو درمیاره) میکنی؟
ته: (از پشت سر) ببخشید خانم ا/ت گوشیتون جا مونده تو دفترم(نگاه معنی دار)
ا/ت: وای ممنون ( خجالت زده)
تهیونگ: نه این چه حرفیه خدافظ (میره)
ا/ت: (یکی میزنه تو سر خودش) وایییی بدبخت شدم این چه گوهی بود خوردم
...........
۰
۰
۰
ممنون میشم حمایتم کنی 🫂🦋
صبح زود بیدار شدم امروز اولین روزیه که من به داشگاه میرم و خیلی خوشحالم که قراره با دوستا و همکلاسی ها و استاد های جدید آشنا بشم و اینکه شب هم قراره معلم ریاضی بیاد تا به من ریا ضی یاد بده آخه قضیه از این قراره که مامانم و بابام شمارشو از مدیرمون گرفتن و باهاش هماهنگ کردن که هر روز ۸شب تا ۹/۵ بیاد و به من ریاضی یاد بده و این خیلی سخته ولی خب اشکال نداره جاش ریاضیم خوب میشه ولی وایسا اصلا مرده یا زن؟ پیره یا جوون؟ نه بابا جوون کجا بود از هر ۱۵ تا استاد یکیش جوونه که حتما اونم استاد زبانه دیگه خلاصه زیاد حرف زدم دست و صورتمو شستم و از اونجایی که از همه دیر تر بیدار میشم و حتی اگه اونا منو بیدار نکنن من بیدارم نمیشم🤦🏻♀️😐 خلاصه سریع مسواک زدم و حاضر شدم و یه آرایش ملایم سریع انجام دادم و چون وقت نداشتم موهامو باز گذاشتم کوله مشکی ساده برداشتم و وسایلمو جمع کردم و رفتم برا صبحانه که خواهرای گل از خجالتم در اومدن و دعوام کردن چون من از همشون کوچیک تر بودم و خلاصه رفتم پایین و صبحانه خوردیم و با ماشین جیآ رفتیم سمت دانشگاه و تو راه من با آهنگای ایرانیم اونا رو سوراخ کردم که هرچند اونا دیگه عادت داشتن و خودشونم حال میکردن ولی مشگل اینجا بود نمیتونستن بخونن🤦🏻♀️😅 خلاصه رفتم سر کلاسهامون
◇پرش زمانی به آخرین کلاس◇
استاد ته ته: سلام
دانش آموزا: سلام استاد
ته: خودشو معرفی میکنه کمی درس میده و اینا که به آخرای کلاس میرسه
همه دانش آموزا داشتن میگفتن چقد جوونه و کراشه که....
ته: خانم ا/ت لطفا بعد کلاس به دفتر من بیایین
ا/ت: چشم استاد
دانش آموزا: یه جوری به ات نگاه میکردن و پچ پچ میکردن
تق تق تق(مثلا صدا در)
تهیونگ: بیا تو
ا/ت: ببخشید کاریم داشتین؟
تهیونگ: او بله بفرما بشین (دستشو به سمت صندلی رو بروی خودش دراز کرد و ا/ت هم رفت و نشست) خب مامان بابات باهام حرف زدن اگه نمیگفتن نمیفهمیدم اهل کره نیستی خیلی خوب کره ای حرف میزنی و اینکه خبر داری دیگه؟
ا/ت: او کلاس رو میگین؟ آره خبر دارم بهم گفتم
تهیونگ: خیلی خب پس ساعت ۸ به این آدرسی که تو پروندت هست میام
ا/ت: بله ممنون........کار دیگه ای ندارین؟
تهیونگ: نه میتونی بری
ا/ت: امم
تهیونگ: چیزی میخواستی بگی؟
ا/ت: نه خداحافظ
تهیونگ: خداحافظ
◇ا/ت میره سمت ماشین ◇
جیآ: کره خر کجا بودی ۲ ساعته منتظریم تو این سرما
ا/ت: خب تقصیر من نبود که اون هی الکی زر میزد
سوآ: ( به ا/ت اشاره میکنه ساکت بشه)
ا/ت: چیه توعم هی اینجوری اینجوری (ادای سوآ رو درمیاره) میکنی؟
ته: (از پشت سر) ببخشید خانم ا/ت گوشیتون جا مونده تو دفترم(نگاه معنی دار)
ا/ت: وای ممنون ( خجالت زده)
تهیونگ: نه این چه حرفیه خدافظ (میره)
ا/ت: (یکی میزنه تو سر خودش) وایییی بدبخت شدم این چه گوهی بود خوردم
...........
۰
۰
۰
ممنون میشم حمایتم کنی 🫂🦋
۱۰.۵k
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.