فقط برای تو p22
از رو صندلیم بلند شدم ...با خودم گفتم وای بدبختم...بغض کردم..
_اینجا دیگه فقط منو و توییم هوم؟..
هی میومد جلو تر و جلو تر
+از شدت ترسم و خجالت نتونستم خودمو نگه دارم و شروع کردم به ....گریه کردن!!.....
_یو..یونا چرا داری گریه میکنی عزیزم ؟؟
من که باهات کاری ندارم خوشگلم....
+می..میشه جلو تر نیای....هق. هق
_بیا بشین ببینم...
نشستیم رو صندلی
_یو...یونا...من ..من دوست دارم! آدم هیچوقت به عشقش آسیب نمیزنه؟میزنه؟
و شروع کرد به پاک کردن اشک هایی که روی گونه هام جاری بود...
گریه نکن قربونت برم.....
اومد دستمو بگیره که دستمو کشیدم
_اینکارا یعنی چی..؟
_اشکال نداره...درکت میکنم...
داشت دستشو میبرد عقب که خودم دستشو گرفتم.......
اونم دستمو گرفت و روش یه بوسه زد...
دست خودم نبود ...رفتم و بغلش کردم...
رفتش تو شوک و بعد از چند دقیقه که به خودش اومد محکمتر بغلم کرد...
تو بغلش شروع کردم به گریه کردن ..
آروم دستشو میکشید رو کمرم و موهامو میبوسید!....
+من که این همه دوستت داشتم ..هق
چرا ولم کردی..(آروم)
ته هم داشت گریه میکرد..... و آروم لب زد...حماقت کردم.....یه حماقت بزرگ... ببخشید....
هنوز تو بغل هم بودیم...
دلم نمیخواست از بغلش بیام بیرون...
خیلی گرم و آرامش بخش بود...رمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
_اینجا دیگه فقط منو و توییم هوم؟..
هی میومد جلو تر و جلو تر
+از شدت ترسم و خجالت نتونستم خودمو نگه دارم و شروع کردم به ....گریه کردن!!.....
_یو..یونا چرا داری گریه میکنی عزیزم ؟؟
من که باهات کاری ندارم خوشگلم....
+می..میشه جلو تر نیای....هق. هق
_بیا بشین ببینم...
نشستیم رو صندلی
_یو...یونا...من ..من دوست دارم! آدم هیچوقت به عشقش آسیب نمیزنه؟میزنه؟
و شروع کرد به پاک کردن اشک هایی که روی گونه هام جاری بود...
گریه نکن قربونت برم.....
اومد دستمو بگیره که دستمو کشیدم
_اینکارا یعنی چی..؟
_اشکال نداره...درکت میکنم...
داشت دستشو میبرد عقب که خودم دستشو گرفتم.......
اونم دستمو گرفت و روش یه بوسه زد...
دست خودم نبود ...رفتم و بغلش کردم...
رفتش تو شوک و بعد از چند دقیقه که به خودش اومد محکمتر بغلم کرد...
تو بغلش شروع کردم به گریه کردن ..
آروم دستشو میکشید رو کمرم و موهامو میبوسید!....
+من که این همه دوستت داشتم ..هق
چرا ولم کردی..(آروم)
ته هم داشت گریه میکرد..... و آروم لب زد...حماقت کردم.....یه حماقت بزرگ... ببخشید....
هنوز تو بغل هم بودیم...
دلم نمیخواست از بغلش بیام بیرون...
خیلی گرم و آرامش بخش بود...رمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
۱۷.۵k
۰۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.