فیک ارباب سخت گیر! /-

فیک ارباب سخت گیر! /-_
پارت دوم
در باز شد و دیدم که بابای احمق که وقتی برگشتم و بهش نگاه مردم خیلی ناراحت بود و اومد داخل درو نبست
فکنم چند نفر پشت دربودن

،سلام بابا
(علامت بابای ا.ت=؟)
؟برو وسایلت جمع کن!
، چی!
؟ گفتم برو وسایلت جعم کن
، چرا
؟ گفتم برو(داد)
ا.ت ویو بغضم گرفته بود و قورتش میدادم رفتم وسایلمو جمع کردم و گزاشتم تو چمدون وسایلی مثل گوشی وپاور بانگ شارژر لباس اینجور چیزا(عکسشو نو گزاشتم)
داشتم میرفتم پایین تو راه پله بودم که یه مرد جذاب قد بلند و خوشمل هات دیدن انگار از تو فیلما دراومده بود!
خودتو جعم کن ا.تتتت
؟اومدی
،اره
علامت کوک=.
. سلام بیبی!
، چی؟
. کدوم قسمتشو نفهمیدی بیبی
، بیبیشو
. چرا نفهمیدی!
،خب ولش کن بابا چرا گفتی من وسایلمو جعم کنم؟
؟ چون تو باید با این آقا زندگی کنی اسمش جونگ کوه جعون جونگ کوک
، چیییییییییی!!!!!!!
، چرا باید باهاش برم؟
؟ چون من تورو تو قمار بهش باختم
که یهو جونگ کوک گفت بریم بیبی! و دستمو گرفت گفتم ولم و بهم نگو بیبی!
. اوکی بیبی
جونگ کوک به بادیگاردا گفت منو ببرن که من نمیزاشتم که یهو یچیزی پیش دهنم حس کردم بر وی الکل میداد و سیاهی تاریکی
ادامه دارد!

خب خب خب خوب بود؟! 💜👌