دوپارتی از تهیونگ
سلام من پارک ات هستم یا بهتره بگم کیم ات ۲۱ سالمه من سه ساله که تهیونگ ازدواج کردم ما همو خیلی دوست داشتیم ولی از وقتی دختر خاله هرزه تهیونگ از آمریکا به کره برگشت رفتار
تهیونگ باهام سرد شد صبح زود میرفت بیرون شب ساعت ۳ برمیبرمیگشت خونه تصمیم گرفتم امشب راجب این موضوع باهاش حرف بزنم
________________________________________________
سلام من کیم تهیونگ هستم ۳۰ سالمه سهساله که با لی ات ازدواج کردم ما همو خیلی دوس داشتیم البته تاهشت ماهه پیش که دختر خالم از آمریکا به کره برگشت من دیگه ات رو دوس ندارم و میخوام با بورام دختر خالم باشم
امشب ساعت ۳:۳۰ رفتم خونه دیدم ات بیداره که گف میخواد باهام حرف بزنه منم گفتم برم لباسم رو عوض کنم
میام
________________________________________________
ویو ات
امروز رفتم یه برگه طلاق گرفتم بردم خونه بعد رفتم وسایلم رو جمع کردم و رفتم دنبال خونه از اونجایی که من
پدرم خیلی پولدار بود و فقط یدونه بچه داشت که اونم من بودن کل مال و اموال پدرم به من رسید رفتم یه خونه ی بزرگ خریدم وسایلاشو هم خریدم و چندتا کارگر گرفتم تا وسایلا رو بچینن بعد رفتم خونه دیدم ساعت ۱۱ هست
منتظر موندم تا تهیونگ بیاد وقتی اومد بهش گفتم بیاد کارش دارم اونم گف وقتی لباسم رو عوض کردم میام
________________________________________________
تهیونگ: چیکارم داشتی(سرد)
ات: اینو امضا کن(برگه طلاق رو بهش داد)
تهیونگ: این چیه
ات: برگه طلاق
تهیونگ: اوکی (پوزخند)
تهیونگ باهام سرد شد صبح زود میرفت بیرون شب ساعت ۳ برمیبرمیگشت خونه تصمیم گرفتم امشب راجب این موضوع باهاش حرف بزنم
________________________________________________
سلام من کیم تهیونگ هستم ۳۰ سالمه سهساله که با لی ات ازدواج کردم ما همو خیلی دوس داشتیم البته تاهشت ماهه پیش که دختر خالم از آمریکا به کره برگشت من دیگه ات رو دوس ندارم و میخوام با بورام دختر خالم باشم
امشب ساعت ۳:۳۰ رفتم خونه دیدم ات بیداره که گف میخواد باهام حرف بزنه منم گفتم برم لباسم رو عوض کنم
میام
________________________________________________
ویو ات
امروز رفتم یه برگه طلاق گرفتم بردم خونه بعد رفتم وسایلم رو جمع کردم و رفتم دنبال خونه از اونجایی که من
پدرم خیلی پولدار بود و فقط یدونه بچه داشت که اونم من بودن کل مال و اموال پدرم به من رسید رفتم یه خونه ی بزرگ خریدم وسایلاشو هم خریدم و چندتا کارگر گرفتم تا وسایلا رو بچینن بعد رفتم خونه دیدم ساعت ۱۱ هست
منتظر موندم تا تهیونگ بیاد وقتی اومد بهش گفتم بیاد کارش دارم اونم گف وقتی لباسم رو عوض کردم میام
________________________________________________
تهیونگ: چیکارم داشتی(سرد)
ات: اینو امضا کن(برگه طلاق رو بهش داد)
تهیونگ: این چیه
ات: برگه طلاق
تهیونگ: اوکی (پوزخند)
۹.۱k
۲۹ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.