دلم براش تنگ شده...
دلم برا خندیدن هاش...
دلم برا کرم ریختن هاش...
دلم برا بغل کردن و فشار دادن اش...
دلم برا جیغ زدن هاش وقتی روش آب میریختم...
دلم برای این که می نشست تو حیاط در باره سانمی برام صحبت میکرد...
دلم برای همچیش اخلاق رفتار و...
تنگ شده!
یوری...لعنتی چرا همچین میکنی...مدرسه به دون تو جهنم...حتا تمام دبیر ها وقتی منو میبینن حالتو میپرسن...
خوب شو یوری...
دلم برا کرم ریختن هاش...
دلم برا بغل کردن و فشار دادن اش...
دلم برا جیغ زدن هاش وقتی روش آب میریختم...
دلم برای این که می نشست تو حیاط در باره سانمی برام صحبت میکرد...
دلم برای همچیش اخلاق رفتار و...
تنگ شده!
یوری...لعنتی چرا همچین میکنی...مدرسه به دون تو جهنم...حتا تمام دبیر ها وقتی منو میبینن حالتو میپرسن...
خوب شو یوری...
۸۱۷
۰۴ آذر ۱۴۰۳