چند پارتی 🍷➿
من چون امسال نهایی دارم متاسفانه این پارت رو کم مینویسم ولی پارت بعد جبران میشه
+این لباسو بردارم
_نه خیلی بازه (چپ چپ نگاش کردش)
+دیگه اینو بردارم
_نه بدنت خیلی معلومه
+اینوو بردارم
_بردار بردار جون مادرت دس از سرم بردار (قافیه داشت🗿)
+وای تویی که هی میگی نه بازه نه بدنت معلوم میشه اههه
_خیل خب برو بپوشش
+رفتم
لباس پوشیدش
+خوبه دیگه
_نگا هنوزم ترقوت وکتفت معلومه
+(چپ چپ نگا میکنه) اصن چرا باید برا تو مهم باشه؟
_ چون چ چسبیده ب را (پوزخند)
+مرگ
موقع مهمونی
مامان ا. ت رو م ا
مامان هیونجین رو م ه
نشون میدم
م ا: دخترم بیا پایین مهمونا اومدن
م ه: سلام
ا. ت اومد پایین
م ه: سلام دخترم ، شما چقد زیبایی
ا. ت: ممنونم (لبخند)
ب ه: سلام
ب ا: سلام
_: سلام (لبخند)
+: سلام (لبخند)
م ه: شماها همدیگرو میشناسید؟
+_: بله همدیگرو میشناسیم
م ه: خیلی هم عالی
_+: لبخند
م ا: ا. ت هیونجینو ببر تو اتاقت تا بقیه هم بیان
+: چشم مامان
+بیا تو
_ واووو چه اتاق قشنگی
+بیا بازی کنیم
فوتبال
_اوکی
+دسترو دادم دستش
+بلدی
_ پ ن پ
خیل خب
بعد بازی
+خیلی بدی که بردی
_هه (ا. ت رو قلقلک دادش)
+افتاد رو تخت
(لبشون به هم برخورد کردش)
+_: تعجب
م ا: در اتاقو بازکردش و اینارو تو اون حالت دید
م ا: مزاحم نمیشم فقط مهمونا اومدن
+: مامان سوتفاه....(هیونجین دهنشو گرف)
_خب راستش ا. ت من عاشقت شدم (خجالت)
+خب راستش منم دوستـــ..
_لبشو گذاشت رو لب ات
+لب ات کبود بودش
رفتن پایین
یه عالمع مهمون بودش اونجا که دختر فقط ا. ت بودش همه پسر بودن
_میای بقل خودم میشینی
+باشه (دست هیونجینو گرف)
چند دقیقه بعد
+هیون من میخوام برم دستشویی میشه؟
_برو فقط مواظب باش
+هوم
رفتم دست شویی
داشتم دستمو میشستم که یکی کبوندم به دیوار
دیدم که....
خماری🚬💨
پارت بعدو براتون بعد امتحان اخریم میزارم
+این لباسو بردارم
_نه خیلی بازه (چپ چپ نگاش کردش)
+دیگه اینو بردارم
_نه بدنت خیلی معلومه
+اینوو بردارم
_بردار بردار جون مادرت دس از سرم بردار (قافیه داشت🗿)
+وای تویی که هی میگی نه بازه نه بدنت معلوم میشه اههه
_خیل خب برو بپوشش
+رفتم
لباس پوشیدش
+خوبه دیگه
_نگا هنوزم ترقوت وکتفت معلومه
+(چپ چپ نگا میکنه) اصن چرا باید برا تو مهم باشه؟
_ چون چ چسبیده ب را (پوزخند)
+مرگ
موقع مهمونی
مامان ا. ت رو م ا
مامان هیونجین رو م ه
نشون میدم
م ا: دخترم بیا پایین مهمونا اومدن
م ه: سلام
ا. ت اومد پایین
م ه: سلام دخترم ، شما چقد زیبایی
ا. ت: ممنونم (لبخند)
ب ه: سلام
ب ا: سلام
_: سلام (لبخند)
+: سلام (لبخند)
م ه: شماها همدیگرو میشناسید؟
+_: بله همدیگرو میشناسیم
م ه: خیلی هم عالی
_+: لبخند
م ا: ا. ت هیونجینو ببر تو اتاقت تا بقیه هم بیان
+: چشم مامان
+بیا تو
_ واووو چه اتاق قشنگی
+بیا بازی کنیم
فوتبال
_اوکی
+دسترو دادم دستش
+بلدی
_ پ ن پ
خیل خب
بعد بازی
+خیلی بدی که بردی
_هه (ا. ت رو قلقلک دادش)
+افتاد رو تخت
(لبشون به هم برخورد کردش)
+_: تعجب
م ا: در اتاقو بازکردش و اینارو تو اون حالت دید
م ا: مزاحم نمیشم فقط مهمونا اومدن
+: مامان سوتفاه....(هیونجین دهنشو گرف)
_خب راستش ا. ت من عاشقت شدم (خجالت)
+خب راستش منم دوستـــ..
_لبشو گذاشت رو لب ات
+لب ات کبود بودش
رفتن پایین
یه عالمع مهمون بودش اونجا که دختر فقط ا. ت بودش همه پسر بودن
_میای بقل خودم میشینی
+باشه (دست هیونجینو گرف)
چند دقیقه بعد
+هیون من میخوام برم دستشویی میشه؟
_برو فقط مواظب باش
+هوم
رفتم دست شویی
داشتم دستمو میشستم که یکی کبوندم به دیوار
دیدم که....
خماری🚬💨
پارت بعدو براتون بعد امتحان اخریم میزارم
۱۶.۲k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳