«عروسک خیمه شب بازی»
«عروسک خیمه شب بازی»
پارت: ۲۶
توی کتونیام آب رفته بود
پاهام خیس بود
دستام یخ، مطمعن بودم نوک بینیم و لپامم قرمز شده
بدنم میلرزید
دندونام چیک چیک بهم میخورد
یخبندون بود دیگه
هرسال زمستون که میشد منتظر برف بودم
اما از امسال به بعد
فهمیدم باید از برف نفرت داشته باشم
همه رویاهام تو روز برفی درهم شکست
دستم و گذاشتم رو شکمم
زمزمه کردم
_عشق مامان سردته،
میترسی؟!
نترسیا گلم
مامان مثل کوه پشتته
غصه نخور قشنگم
ما ام یه خدایی داریم
دروغ بود اگه میگفتم نمیترسم
ساعت از 2 بامدادم گذشته بود
یه زن وسط یه جای نامعلوم
خطرناک بود نبود؟
ترسناک بود نه؟!
بود
تاریکی شب ترسمو بیشتر میکرد
کجا باید میرفتم؟!
پارت: ۲۶
توی کتونیام آب رفته بود
پاهام خیس بود
دستام یخ، مطمعن بودم نوک بینیم و لپامم قرمز شده
بدنم میلرزید
دندونام چیک چیک بهم میخورد
یخبندون بود دیگه
هرسال زمستون که میشد منتظر برف بودم
اما از امسال به بعد
فهمیدم باید از برف نفرت داشته باشم
همه رویاهام تو روز برفی درهم شکست
دستم و گذاشتم رو شکمم
زمزمه کردم
_عشق مامان سردته،
میترسی؟!
نترسیا گلم
مامان مثل کوه پشتته
غصه نخور قشنگم
ما ام یه خدایی داریم
دروغ بود اگه میگفتم نمیترسم
ساعت از 2 بامدادم گذشته بود
یه زن وسط یه جای نامعلوم
خطرناک بود نبود؟
ترسناک بود نه؟!
بود
تاریکی شب ترسمو بیشتر میکرد
کجا باید میرفتم؟!
۷۴۸
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.