به تعداد اشک هایمان میخندیم.
به تعداد اشک هایمان میخندیم.
ارسلان.
دیگه تحملم لبریز شده این که کنارم باشه و فقط بهاش یه رفاقت ساده داشته باشم رو مخمه رو مخم.
هوفففففف این دختر مارو مرود عنایت قرار داده به حضرت عباس.
همه رخت خواب ها رو خیاری پهن گرده بودن و هر کی پیش کاپل خودش بود.
نوچ اینجوری که نمیشه اینا پیش من امانت همینم مونده پیش هم بخوابن.
نوچ نیستم اینجوری شو.
(من)پاشید پاشید ببینم
(رضا)چته اسب
(من)انتظار نداری که بزارم بغل زیدت بخوابی.
دخترا یه ور پسرا یه ور.
(محمد)آقا بگش بیرون
(من)خیر پاشید ببینم.
(دیانا)راست میگه اینجا سینگل هست.
نگاهی بهش انداختم و گفتم
(من)یالا.
محشاد تو پیش من بخواب که خواهر برادری دیواری بشیم بینشون.
محشاد خندی کرد و از پیش محراب بلند شد و از سمت چپ روی رخت خواب چهارم دراز گشید.
(محشاد)دیا پیش خودم.
دیانا خودش رو پرت کرد رو رخت خواب و خزید تو بغل محشاد.
پانیذ و عسل هم کنارشون جا گرفتن.
پسرا هم پراز گشیدن و منم کنار محشاد دراز گشیدم.
(محراب)ببخشید برادر زن عزیز الان برق رو کی خواموش کنه.؟
(من)شما داماد عزیز.
محراب خودش رو به خواب زد و صدای خرو پفش بلند شد.
خندی کردیم که دیانا بلند شد و گفت
(دیانا)خودم خواموش میکنم.
کول برقا رو خواموش کرد به پریز آخر رسید تا خواستم بگم خواموش نکن اونم خواموش کرد و چند قدم جلو اومد.
(دیانا)یا صید جیواد من الان چیکار کنم چطوری بیام سر جام
(من)میخواستم بگم خواموش نکن آخری رو ها.
(دیانا)نگفتی که.
(من)ممد داداش یه نور بگیر
(ممد)یادم میاد یه کره خر گوشا رو جمع کرده بود.
بالشت زیر سرم رو برداشتم و سمتش پرتب کردم که صدای آخ رضا بلند شد
(عسل)آقا چیکار شوعر کن دارید؟
(من)بخواب خطای دید بود
بچه ها خندی کرد که یهو یه جسمی روم افتاد.
(دیانا)تو کی من افتادم روت ها؟
(من)تو افتادی رو من طلب کار هم هستی؟
(دیانا)اع ارسلان توی؟
(من)ن عمتم
(دیانا)بیشور عمم مرده
(من)خو روح عمتم.
خندی کرد که قشنگیش تو تاریکی هم معلوم بود لامصب.
(محشاد)خو بیا پایین دیگه از روش له شد
(دیانا)اع مگه من چند کیلو هم؟
ارسلااااانننن من سنگینم؟
(من)نوچ حالا بپر پایین بچه
چیزی نگفت و از روم بلد شد خودش رو رو محشاد انداخت و از روش رد شد که صدای جیغ جیغ محشاد رفت هوا.
(من)بسه دیگه دعوا نکنید بتمرکید.شبتون عنی.
صدا اعتراض بلند شد و ممد گفت.
(محراب)آقا چه کاریه شبتون مثل من جذاب
(من)بله مثل ایشون عنی و جذاب.
پارت _۲۷
ارسلان.
دیگه تحملم لبریز شده این که کنارم باشه و فقط بهاش یه رفاقت ساده داشته باشم رو مخمه رو مخم.
هوفففففف این دختر مارو مرود عنایت قرار داده به حضرت عباس.
همه رخت خواب ها رو خیاری پهن گرده بودن و هر کی پیش کاپل خودش بود.
نوچ اینجوری که نمیشه اینا پیش من امانت همینم مونده پیش هم بخوابن.
نوچ نیستم اینجوری شو.
(من)پاشید پاشید ببینم
(رضا)چته اسب
(من)انتظار نداری که بزارم بغل زیدت بخوابی.
دخترا یه ور پسرا یه ور.
(محمد)آقا بگش بیرون
(من)خیر پاشید ببینم.
(دیانا)راست میگه اینجا سینگل هست.
نگاهی بهش انداختم و گفتم
(من)یالا.
محشاد تو پیش من بخواب که خواهر برادری دیواری بشیم بینشون.
محشاد خندی کرد و از پیش محراب بلند شد و از سمت چپ روی رخت خواب چهارم دراز گشید.
(محشاد)دیا پیش خودم.
دیانا خودش رو پرت کرد رو رخت خواب و خزید تو بغل محشاد.
پانیذ و عسل هم کنارشون جا گرفتن.
پسرا هم پراز گشیدن و منم کنار محشاد دراز گشیدم.
(محراب)ببخشید برادر زن عزیز الان برق رو کی خواموش کنه.؟
(من)شما داماد عزیز.
محراب خودش رو به خواب زد و صدای خرو پفش بلند شد.
خندی کردیم که دیانا بلند شد و گفت
(دیانا)خودم خواموش میکنم.
کول برقا رو خواموش کرد به پریز آخر رسید تا خواستم بگم خواموش نکن اونم خواموش کرد و چند قدم جلو اومد.
(دیانا)یا صید جیواد من الان چیکار کنم چطوری بیام سر جام
(من)میخواستم بگم خواموش نکن آخری رو ها.
(دیانا)نگفتی که.
(من)ممد داداش یه نور بگیر
(ممد)یادم میاد یه کره خر گوشا رو جمع کرده بود.
بالشت زیر سرم رو برداشتم و سمتش پرتب کردم که صدای آخ رضا بلند شد
(عسل)آقا چیکار شوعر کن دارید؟
(من)بخواب خطای دید بود
بچه ها خندی کرد که یهو یه جسمی روم افتاد.
(دیانا)تو کی من افتادم روت ها؟
(من)تو افتادی رو من طلب کار هم هستی؟
(دیانا)اع ارسلان توی؟
(من)ن عمتم
(دیانا)بیشور عمم مرده
(من)خو روح عمتم.
خندی کرد که قشنگیش تو تاریکی هم معلوم بود لامصب.
(محشاد)خو بیا پایین دیگه از روش له شد
(دیانا)اع مگه من چند کیلو هم؟
ارسلااااانننن من سنگینم؟
(من)نوچ حالا بپر پایین بچه
چیزی نگفت و از روم بلد شد خودش رو رو محشاد انداخت و از روش رد شد که صدای جیغ جیغ محشاد رفت هوا.
(من)بسه دیگه دعوا نکنید بتمرکید.شبتون عنی.
صدا اعتراض بلند شد و ممد گفت.
(محراب)آقا چه کاریه شبتون مثل من جذاب
(من)بله مثل ایشون عنی و جذاب.
پارت _۲۷
۴.۶k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.