زندگی سخت
پارت ۲
که دختر هوسوک اومد تو
و بغلم کرد
میرای : من یه عمه ی خوشگل و قوی دارم که منو دوست نداره
ات : من تو رو دوست دارم بیا نقاشیت هم کشیدم
هانا : ولی شما تازه اومدی
ات : یه جورایی تو خوب دیدمش
هانا: میشه دخترم صدات کنم
ات : بله
هانا : دخترم بیا بریم پایین مهمون داریم
ات : چشم هانا شی
با هانا رفتم پایین که یجی رو دیدم
ات : بزغاله
یجی ؛ شامپانزه
هانا : شما همو میشناسین
ات : آره دوستمه
سوهو : دیونه ها سلام
ات : سلام سوسک
یجی : سلام خر
هوسوک : شما دوستین
یجی: آره ولی سوهو داداشمه
ات : بله خب عزیزان من ......
میرای : عمه ی خوشگل من کجاست عه عمه
ات : عمه ی این دختر کوچولو هستم بگو ات شی
میرای : چشم ات شی اسم من میرای هست عه سوهو یجی
سوهو : میرای کوچولو
میرای : بزارم زمین
سوهو در گوش میرای یه چیزی گفت
سوهو : بهش بگو شیرموز ( آروم )
میرای : شیرموز خوشگل من
ات : خیلی بیشعوری
شب
هانا : بچه ها برین بخوابین
ات و میرای : ما میخوایم پیش هم بخوابیم
هوسوک : باشه
با میرای رفتم خوابیدم
صبح روز بعد تو دانشگاه
داشتم لب پنجره سیگار میکشیدم که استاد اومد سیگارمم رو انداختم و نشستم سر جام
جیمین : ات بیا این لیست رو ببر
لیست رو بردم ولی تو راه برگشت یکی منو برد توی یکی از کلاس
جک : دختر کوچولو مال من میشی
ات : نه
زدم پسره ی به و لورده کردم و با لباس خونی رفتم تو کلاس
یجی : باز کی رو زدی
ات : یه پسره رو زدم نابود کردم
که همون پسره با مدیر اومد تو
مدیر : کی اینو زده
ات : من
مدیر : چرا
ات : سعی میکرد بهم تجاوز کنه
مدیر : ولی چطور اینو زدی
یجی : این طور
لباسم رو بالا گرفت
ات : یجییییی
پسرا : وااااااااااا مگه دخترا هم سیکسپک دارن
ات : ایتپک
مدیر : دمت گرم خب چطور نابودش میکنی
ات : این طور
با پا زدم تو دهن پسره
جیمین : جناب مدیر میشه برید بیرون
مدیر : من رفتم
و جنازه هم برد
جیمین : ات برو بیرون ( داد )
ات : چرا
جیمین : نشنیدی
ات : باشه
رفتم بیرون خود استاد هم اومد گوشم رو گرفت و بردم تو ی یکی از کلاس ها
جیمین : جانگ ات
ات : دیگه انجام نمیدم ( گریه )
جیمین : چیو
ات : دیگه کسی رو نمیزنم ( گریه )
که منو کشوند تو بغلش
جیمین : من دوست دارم
ات : منم شما رو دوس دارم
جلوی دهنم رو گرفتم
جیمین : ات چی گفتی
ات : هیچی
جیمین : مطمئنی
که منو بوسید توی شک بودم اون اون منو دوست داره
جیمین : چرا تو فکر
ات : شما واقعا منو دوست دارید
جیمین : آره حالا برو تو کلاس
ات : چشم قربان نه نه چشم عزیزم
جیمین : برو بلبل زبونی نکن نگین چیکار کردم
ات : یه رازه
رفتم تو کلاس و استاد هم پشت سرم اومد
۳ ساعت بعد
استاد رفت منم زود تر رفتم خونه
ات : میرای کوچولو شیرموز اومد
میرای : شیرموز
پرید بغلم
ات : الان میام برو بشین
رفتم تو اتاقم و .........
که دختر هوسوک اومد تو
و بغلم کرد
میرای : من یه عمه ی خوشگل و قوی دارم که منو دوست نداره
ات : من تو رو دوست دارم بیا نقاشیت هم کشیدم
هانا : ولی شما تازه اومدی
ات : یه جورایی تو خوب دیدمش
هانا: میشه دخترم صدات کنم
ات : بله
هانا : دخترم بیا بریم پایین مهمون داریم
ات : چشم هانا شی
با هانا رفتم پایین که یجی رو دیدم
ات : بزغاله
یجی ؛ شامپانزه
هانا : شما همو میشناسین
ات : آره دوستمه
سوهو : دیونه ها سلام
ات : سلام سوسک
یجی : سلام خر
هوسوک : شما دوستین
یجی: آره ولی سوهو داداشمه
ات : بله خب عزیزان من ......
میرای : عمه ی خوشگل من کجاست عه عمه
ات : عمه ی این دختر کوچولو هستم بگو ات شی
میرای : چشم ات شی اسم من میرای هست عه سوهو یجی
سوهو : میرای کوچولو
میرای : بزارم زمین
سوهو در گوش میرای یه چیزی گفت
سوهو : بهش بگو شیرموز ( آروم )
میرای : شیرموز خوشگل من
ات : خیلی بیشعوری
شب
هانا : بچه ها برین بخوابین
ات و میرای : ما میخوایم پیش هم بخوابیم
هوسوک : باشه
با میرای رفتم خوابیدم
صبح روز بعد تو دانشگاه
داشتم لب پنجره سیگار میکشیدم که استاد اومد سیگارمم رو انداختم و نشستم سر جام
جیمین : ات بیا این لیست رو ببر
لیست رو بردم ولی تو راه برگشت یکی منو برد توی یکی از کلاس
جک : دختر کوچولو مال من میشی
ات : نه
زدم پسره ی به و لورده کردم و با لباس خونی رفتم تو کلاس
یجی : باز کی رو زدی
ات : یه پسره رو زدم نابود کردم
که همون پسره با مدیر اومد تو
مدیر : کی اینو زده
ات : من
مدیر : چرا
ات : سعی میکرد بهم تجاوز کنه
مدیر : ولی چطور اینو زدی
یجی : این طور
لباسم رو بالا گرفت
ات : یجییییی
پسرا : وااااااااااا مگه دخترا هم سیکسپک دارن
ات : ایتپک
مدیر : دمت گرم خب چطور نابودش میکنی
ات : این طور
با پا زدم تو دهن پسره
جیمین : جناب مدیر میشه برید بیرون
مدیر : من رفتم
و جنازه هم برد
جیمین : ات برو بیرون ( داد )
ات : چرا
جیمین : نشنیدی
ات : باشه
رفتم بیرون خود استاد هم اومد گوشم رو گرفت و بردم تو ی یکی از کلاس ها
جیمین : جانگ ات
ات : دیگه انجام نمیدم ( گریه )
جیمین : چیو
ات : دیگه کسی رو نمیزنم ( گریه )
که منو کشوند تو بغلش
جیمین : من دوست دارم
ات : منم شما رو دوس دارم
جلوی دهنم رو گرفتم
جیمین : ات چی گفتی
ات : هیچی
جیمین : مطمئنی
که منو بوسید توی شک بودم اون اون منو دوست داره
جیمین : چرا تو فکر
ات : شما واقعا منو دوست دارید
جیمین : آره حالا برو تو کلاس
ات : چشم قربان نه نه چشم عزیزم
جیمین : برو بلبل زبونی نکن نگین چیکار کردم
ات : یه رازه
رفتم تو کلاس و استاد هم پشت سرم اومد
۳ ساعت بعد
استاد رفت منم زود تر رفتم خونه
ات : میرای کوچولو شیرموز اومد
میرای : شیرموز
پرید بغلم
ات : الان میام برو بشین
رفتم تو اتاقم و .........
۱۱.۱k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.