پارت ۱۱
ویو ادمین
یک هفته گذشت
پسرا وقتی از مدرسه اومدن خونه
☆پسرا بدویید وسایل یک هفتتونو جمع کنید
∆چرا؟
☆طرح کودک دیگه... نشنیدید؟
+طرح کودک چیه
☆رییس جمهور یه طرح گذاشته که بچه هایی که باهم ارتباط دارن یعنی فامیلا هر هفته میرن باهم همه باغس که ساختن که پدر مادر ها یک هفته استراحت کنن مثل کمپ تابستونی
+چرا باید همچین کاری بکنیم
☆به کسایی که این کارو میکنن نفری ۵ میلیون میدن
∆برای یه هفته
☆اره
+خب کاری نداره قبوله...
پسرا رفتن و وسایلشونو جمع کردن
&پسرا با ماشین راحت ترید برید یا موتور
∆میگم میشه با اون موتور مشکیه بریم؟
&اره... وسایلتونو جمع کردید میتونید برید
+اوکی.. جیمین میرونی؟
∆نه.. نمیتونم.. عه میگم تو چی میپوشی؟
+من... اون لباس چهارخونه مشکی طوسی هرو با شلوار لی مشکی... تو چی؟
∆من میخواستم هودی چهارخونه قرمز مشکی هرو بپوشم ولی.. ست میشیم
+نه عیبی نداره اونقدرم ست نیست
∆اوکی بریم پس...
پسرا رفتن ادرسو گرفتن و رفتن
توی باغ فامیل های جیمین و یونگی همه جمع شده بودن
(خب... فامیل ها از اونجایی که مغزم یاری نمیکنه اسم ایرانی دارن) فامیل های جیمین: گلسا: دختری که خیلی لوسه و قشنگ دختر تیتیش مامانی ایه که همیشه به جیمین حصودی میکنه (دلیلشو الان میگم)
عرفان: پسری وحشی و خوی حیوانی😂 و اینکه رو جیمین کراشه و گلسا هم روی عرفان کراشه برای همین از جیمین بدش میاد
ساره و سبحان: خواهر برادر های دوقلو که هر دوشون با جیمین صمیمی ان ولی به خاطر یه فکتی جیمین فکر میکنه روش سبحان کراشه(بعدا میگم چه فکتی)
مهدی:جیمین روش کراشه
سعید:پسری که دقیقا مثل داداش برای جیمینه...هم سنن فقط جیمین یه ماه بزرگتره...
و فامیل های جیمین که ازش متنفرن نیمدن همینا اومدن
فامیل های یونگی..اراد:یکی از پسر های بچه سال تغریبا که با یونگی خیلی صمیمیه
بنیامین:برادر اراد که این به طرز عجیبی از یونگی خوشش میاد و کراش داره روش
مطهره:کسی که از بنیامین متنفره سر یه موضوعی و با یونگی نه خیلی صمیمیه ونه متنفره
امیر حسین:پسری اسگل و عقده ای و بچه ننه و خر که از یونگی متنفره چون بد ازش کتک خورده(بچه ننس دیگه)
خب فعلا همین......
یک هفته گذشت
پسرا وقتی از مدرسه اومدن خونه
☆پسرا بدویید وسایل یک هفتتونو جمع کنید
∆چرا؟
☆طرح کودک دیگه... نشنیدید؟
+طرح کودک چیه
☆رییس جمهور یه طرح گذاشته که بچه هایی که باهم ارتباط دارن یعنی فامیلا هر هفته میرن باهم همه باغس که ساختن که پدر مادر ها یک هفته استراحت کنن مثل کمپ تابستونی
+چرا باید همچین کاری بکنیم
☆به کسایی که این کارو میکنن نفری ۵ میلیون میدن
∆برای یه هفته
☆اره
+خب کاری نداره قبوله...
پسرا رفتن و وسایلشونو جمع کردن
&پسرا با ماشین راحت ترید برید یا موتور
∆میگم میشه با اون موتور مشکیه بریم؟
&اره... وسایلتونو جمع کردید میتونید برید
+اوکی.. جیمین میرونی؟
∆نه.. نمیتونم.. عه میگم تو چی میپوشی؟
+من... اون لباس چهارخونه مشکی طوسی هرو با شلوار لی مشکی... تو چی؟
∆من میخواستم هودی چهارخونه قرمز مشکی هرو بپوشم ولی.. ست میشیم
+نه عیبی نداره اونقدرم ست نیست
∆اوکی بریم پس...
پسرا رفتن ادرسو گرفتن و رفتن
توی باغ فامیل های جیمین و یونگی همه جمع شده بودن
(خب... فامیل ها از اونجایی که مغزم یاری نمیکنه اسم ایرانی دارن) فامیل های جیمین: گلسا: دختری که خیلی لوسه و قشنگ دختر تیتیش مامانی ایه که همیشه به جیمین حصودی میکنه (دلیلشو الان میگم)
عرفان: پسری وحشی و خوی حیوانی😂 و اینکه رو جیمین کراشه و گلسا هم روی عرفان کراشه برای همین از جیمین بدش میاد
ساره و سبحان: خواهر برادر های دوقلو که هر دوشون با جیمین صمیمی ان ولی به خاطر یه فکتی جیمین فکر میکنه روش سبحان کراشه(بعدا میگم چه فکتی)
مهدی:جیمین روش کراشه
سعید:پسری که دقیقا مثل داداش برای جیمینه...هم سنن فقط جیمین یه ماه بزرگتره...
و فامیل های جیمین که ازش متنفرن نیمدن همینا اومدن
فامیل های یونگی..اراد:یکی از پسر های بچه سال تغریبا که با یونگی خیلی صمیمیه
بنیامین:برادر اراد که این به طرز عجیبی از یونگی خوشش میاد و کراش داره روش
مطهره:کسی که از بنیامین متنفره سر یه موضوعی و با یونگی نه خیلی صمیمیه ونه متنفره
امیر حسین:پسری اسگل و عقده ای و بچه ننه و خر که از یونگی متنفره چون بد ازش کتک خورده(بچه ننس دیگه)
خب فعلا همین......
۳.۹k
۲۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.