پارت ۲
بعد از وارد شدن به خونه ..... یه خانم پیر به سمتم اومد
اجوما: سلام شما باید خدمتکار جدید باشید
+بله درسته من خدمتکار جدیدم
اجوما : بیا خونه رو بهت نشون بدم
داشت همه جای خونه رو بهم نشون میداد .... که
+میتونم بپرسم صدای داد برای چی بود
اجوما : اون برای ارباب بود ... چون یکی از خدمتکارا قانون رو زیر پا گذاشته بود داشت سرش داد میزد الآنم اون خدمتکار توی شکنجه گاه هست و داره شکنجه میشه
-چه قانونی
اجوما :مهم ترین قانون عمارت ..... نباید به چشمای ارباب مستقیم نگاه کنی و اگه نگاه کنی .. شکنجه میشی
+آها
اجوما : خب اینم از تمام خونه حالا بیا بریم آشپزخونه که کلی کار داریم
+چشم
بعد از رسیدن به آشپزخونه بهم گفت که ضرفا رو بشورم و برای ارباب قهوه اش و ببرم ..... چون عادت نداشتم با دستکش ضرف بشورم دستکش نپوشیدم و شروع به شستن ضرفا کردم ... بعد از تموم کردم همه ی ضرفا یه قهوه درست کردم ...... و به سمت اتاق ارباب رفتم .... (اجوما اتاق شوگا رو بهش نشون داده بود ) بعد از در زدن وارد شدم ... سعی کردم تا جای که میتونم صورتم خم باشه و توی چشماش نگاه نکنم .... قهوه رو روی میز اش گذاشتم ..... و خواستم از اتاق خارج بشم که
-تو خدمتکار جدیدی
+ب..له
- این قهوه رو خودت درست کردی
+ب..له
-خوبه از این به بعد خودت قهوه ام و درست میکنی ... اسمت چیه
+ا.ت
-قوانین و نباید یادت بره
+چشم ارباب با اجازه من میرم
-برو
از اتاق خارج شدم ... یا جد مسیح... چرا انقدر سرددد ... بدون نگاه کردن به صورتش هم ترسیدم ... خاک تو سرم چرا قبول کردم بیام به این خونه ..... واقعا که الان چطوری مدارک و پیدا کنم ...
ویو شوگا
خدمتکار جدید ..... هه .... اسمش چی بود ... آها ا.ت .. خوبه مثل بقیه ی خدمتکارا نیست که به آدم بچسبن ... انگار قوانین و میدونست برای همین زیاد راحت حرف نمیزد برعکس همه ی خدمتکارا ... ولش کن کلی کار دارم که باید بهش رسیدگی کنم ... مشغول کار بودم که صدای دعوای خدمتکارا بلند شد دیگه چی شده .... از اتاق کارم بیرون اومدم که دیدم نصف خدمتکارا افتادن زمین و از دست و پا و صورتشون خون میاد .... وقتی نزدیک تر شدم یهو...............
ادامه دارد
اجوما: سلام شما باید خدمتکار جدید باشید
+بله درسته من خدمتکار جدیدم
اجوما : بیا خونه رو بهت نشون بدم
داشت همه جای خونه رو بهم نشون میداد .... که
+میتونم بپرسم صدای داد برای چی بود
اجوما : اون برای ارباب بود ... چون یکی از خدمتکارا قانون رو زیر پا گذاشته بود داشت سرش داد میزد الآنم اون خدمتکار توی شکنجه گاه هست و داره شکنجه میشه
-چه قانونی
اجوما :مهم ترین قانون عمارت ..... نباید به چشمای ارباب مستقیم نگاه کنی و اگه نگاه کنی .. شکنجه میشی
+آها
اجوما : خب اینم از تمام خونه حالا بیا بریم آشپزخونه که کلی کار داریم
+چشم
بعد از رسیدن به آشپزخونه بهم گفت که ضرفا رو بشورم و برای ارباب قهوه اش و ببرم ..... چون عادت نداشتم با دستکش ضرف بشورم دستکش نپوشیدم و شروع به شستن ضرفا کردم ... بعد از تموم کردم همه ی ضرفا یه قهوه درست کردم ...... و به سمت اتاق ارباب رفتم .... (اجوما اتاق شوگا رو بهش نشون داده بود ) بعد از در زدن وارد شدم ... سعی کردم تا جای که میتونم صورتم خم باشه و توی چشماش نگاه نکنم .... قهوه رو روی میز اش گذاشتم ..... و خواستم از اتاق خارج بشم که
-تو خدمتکار جدیدی
+ب..له
- این قهوه رو خودت درست کردی
+ب..له
-خوبه از این به بعد خودت قهوه ام و درست میکنی ... اسمت چیه
+ا.ت
-قوانین و نباید یادت بره
+چشم ارباب با اجازه من میرم
-برو
از اتاق خارج شدم ... یا جد مسیح... چرا انقدر سرددد ... بدون نگاه کردن به صورتش هم ترسیدم ... خاک تو سرم چرا قبول کردم بیام به این خونه ..... واقعا که الان چطوری مدارک و پیدا کنم ...
ویو شوگا
خدمتکار جدید ..... هه .... اسمش چی بود ... آها ا.ت .. خوبه مثل بقیه ی خدمتکارا نیست که به آدم بچسبن ... انگار قوانین و میدونست برای همین زیاد راحت حرف نمیزد برعکس همه ی خدمتکارا ... ولش کن کلی کار دارم که باید بهش رسیدگی کنم ... مشغول کار بودم که صدای دعوای خدمتکارا بلند شد دیگه چی شده .... از اتاق کارم بیرون اومدم که دیدم نصف خدمتکارا افتادن زمین و از دست و پا و صورتشون خون میاد .... وقتی نزدیک تر شدم یهو...............
ادامه دارد
۲.۵k
۱۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.