Fate پارت ۹
_شت مامان الا اون اصلا وقتی خوبی نیست برای اومدن اومدن
تماس و فعال کردم
مامان جونگ کوک: الو سلام پسرم خوبی
_سلام مامان
مامان: عزیزم تو فرودگاهم
_کره یا آمریکا
مامان: کره
_مامان نمیشد یکم زود تر بگید شاید من نباشم اهههههه
مامان: آه پسرم یکی بفرس بیاد دنبالمون ماشین نداریم
_الان خودم میام بای
مامان: بای
رفتم پایین گفتم ک مامانم دارن داره میاد و رفتم دنبالشون (قبلش لباسو دستو صورتشو اینارو شست و انجام داد )
رسیدم
مامان: اووو دلم برات تنگ شده بود عشقم
_سلام مامان بیا بریم خیلی کار دارم
مامان: باشه پسرم بیا بریم
یهو کلی خبر نگار و فیلم بردارو...... ریختن سرمون
خبرنگار:آقای جونگ کوک چه حسی دارید ک بعد یک سال مادرتونو میبینید
_شما از کجا پیداتون شد برید کنار لطفا اصلا وقت ندارم
هر طور شده بود از لاشون ردشدم ب ماشین رسیدم
سریع حرکت کردم
_ مامان ببخشید
مامان: چیو ببخشم فقط یه معروفیت سادس
_اما مام.....
مامان:ساکت باش از وقتی که پدرت از پیشمون رفت اون وسعت نامه رو گذاشت جفتمون درگیریم پس مهم نیست
_باشه
رسوندمش خونه خودم سریع رفتم شرکت صبحونه هم نخورده بودم
ویو ا/ت:
رفتم پایین صبحونه رو حاضر کردم یهو باعجله اومد گفتش که مامانش میاد ماهم شروع کردیم ب غذا درست کردن وای من تو فکر بودم آخه این فاز چیه یه دیقه خوبه پنج دیقه عصبانی درکل مرد عجیبیه یهو دلم خواست ازش بپورسم اسمش چیه
+اممم یه سوال خیلی دوست دارم بدونم اسمت چیه
@با اینکه فظولیش به تو نیومده سجین
+آها باشه فقط ی سوال دیگه
@بنال
+چرا انقدر دوست داری با آقای جونگ کوک ازدواج کنی
@به تو هیچ ربطی نداره دختر گمشو از جلوی چشمام اههههههههههه دختره ی فاکی اسکل
توجه نکردم چون برام مهم نبود شروع کردم ب کار کردن صدای باز شدن در اومد
@مادر آقا اومدن سریع تر کار کنید.........
ای ای ای خماری چقدر خوبه🍷😈
تماس و فعال کردم
مامان جونگ کوک: الو سلام پسرم خوبی
_سلام مامان
مامان: عزیزم تو فرودگاهم
_کره یا آمریکا
مامان: کره
_مامان نمیشد یکم زود تر بگید شاید من نباشم اهههههه
مامان: آه پسرم یکی بفرس بیاد دنبالمون ماشین نداریم
_الان خودم میام بای
مامان: بای
رفتم پایین گفتم ک مامانم دارن داره میاد و رفتم دنبالشون (قبلش لباسو دستو صورتشو اینارو شست و انجام داد )
رسیدم
مامان: اووو دلم برات تنگ شده بود عشقم
_سلام مامان بیا بریم خیلی کار دارم
مامان: باشه پسرم بیا بریم
یهو کلی خبر نگار و فیلم بردارو...... ریختن سرمون
خبرنگار:آقای جونگ کوک چه حسی دارید ک بعد یک سال مادرتونو میبینید
_شما از کجا پیداتون شد برید کنار لطفا اصلا وقت ندارم
هر طور شده بود از لاشون ردشدم ب ماشین رسیدم
سریع حرکت کردم
_ مامان ببخشید
مامان: چیو ببخشم فقط یه معروفیت سادس
_اما مام.....
مامان:ساکت باش از وقتی که پدرت از پیشمون رفت اون وسعت نامه رو گذاشت جفتمون درگیریم پس مهم نیست
_باشه
رسوندمش خونه خودم سریع رفتم شرکت صبحونه هم نخورده بودم
ویو ا/ت:
رفتم پایین صبحونه رو حاضر کردم یهو باعجله اومد گفتش که مامانش میاد ماهم شروع کردیم ب غذا درست کردن وای من تو فکر بودم آخه این فاز چیه یه دیقه خوبه پنج دیقه عصبانی درکل مرد عجیبیه یهو دلم خواست ازش بپورسم اسمش چیه
+اممم یه سوال خیلی دوست دارم بدونم اسمت چیه
@با اینکه فظولیش به تو نیومده سجین
+آها باشه فقط ی سوال دیگه
@بنال
+چرا انقدر دوست داری با آقای جونگ کوک ازدواج کنی
@به تو هیچ ربطی نداره دختر گمشو از جلوی چشمام اههههههههههه دختره ی فاکی اسکل
توجه نکردم چون برام مهم نبود شروع کردم ب کار کردن صدای باز شدن در اومد
@مادر آقا اومدن سریع تر کار کنید.........
ای ای ای خماری چقدر خوبه🍷😈
۳۸.۳k
۱۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.