🖤 مرحومه اسماعیلی زاده شعر بسیار گفته اند از یکی اشعار زی
🖤 مرحومه اسماعیلی زاده شعر بسیار گفته اند از یکی اشعار زیبای ایشان که خود خواسته اند بر روی سنگ قبرشان بنویسند این است که به شرح زیر برایتان نوشته ایم 👇
در چهره لعابدار هستم
ساپورتی خوش نگار هستم
در حوصله، زهرمار هستم
دنبال شکار یار هستم
بر حرف خودم سوار هستم
جون صاحب اختیار هستم
هی گیر نده که بد لباسم
با صورت و کله ی قناسم
بنده مدلینگ با کلاسم
کلا ز خدا نمی هراسم
در بند خودم حصار هستم
چون صاحب اختیار هستم
اسطوره ا ی از نسل کلیپسم
دلبسته ی بستنی و چیپسم
من عاشق پارچه های ریپسم
دیوانه ی راک و دوپس و دیپسم
یک کم به جنون دچار هستم
چون صاحب اختیار هستم
خواهم که خوش آب و رنگ باشم
دارای لباس تنگ باشم
تیپم خفن و جفنگ باشم
چون روسپی فرنگ باشم
من دختر مایه دار هستم
چون صاحب اختیار هستم
بیماری بنده خودنمایی است
شیدایی بنده مانیایی است
میلم به فساد و بی حیایی است
بیماری توپ با صفایی است
زین درد اگر خمار هستم
چون صاحب اختیار هستم
با زلف برهنه ی تمیزم
من کفتر دام چشم هیزم
معشوقه ی پست صد عزیزم
با دین و حجاب در ستیزم
هرجا که روم شکار هستم
چون صاحب اختیار هستم
آنقدر کشم سرمه به دیده
هر مرد عزب مرا که دیده
ابرو به شگفت بر کشیده
برق از سر داغ او پریده
انگار که برق کار هستم
چون صاحب اختیار هستم
روزی پسری درِ سرایم
چون دید برهنه ساق پایم
گفتا که برهنه شو برایم
تا بنده کمی کنارت آیم
فهمید که لکه دار هستم
چون صاحب اختیار هستم
سی سالم و مثل کودک استم
انگار هنوز کوچک استم
همبازی با عروسک استم
من لایق شرت و پوشک استم
چون بچه شیرخوار استم
چون صاحب اختیار هستم
جای پدرم سگ است یارم
باشد همه جا سگم کنارم
بی وق وق یار بی قرارم
بی سگ نشود لیل و نهار
گاهی عصبی و هار هستم
چون صاحب اختیار هستم
با خویش همیشه در نبردم
آن روز که ازدواج کردم
دیدم دو سه روز بعد، مردم
دوری کند از نگاه سردم
با شوی به کارزار هستم
چون صاحب اختیار هستم
البته از آنجایی که خود ایشان تمرکز درستی نداشته اند والدین ایشان نگذاشته اند این را بر روی سنگ قبرش بنویسند ما هم به نیابت از طرف خودمان شلغم شدن ایشان را تسلیت عرض میکنیم 🤫👀🖤
در چهره لعابدار هستم
ساپورتی خوش نگار هستم
در حوصله، زهرمار هستم
دنبال شکار یار هستم
بر حرف خودم سوار هستم
جون صاحب اختیار هستم
هی گیر نده که بد لباسم
با صورت و کله ی قناسم
بنده مدلینگ با کلاسم
کلا ز خدا نمی هراسم
در بند خودم حصار هستم
چون صاحب اختیار هستم
اسطوره ا ی از نسل کلیپسم
دلبسته ی بستنی و چیپسم
من عاشق پارچه های ریپسم
دیوانه ی راک و دوپس و دیپسم
یک کم به جنون دچار هستم
چون صاحب اختیار هستم
خواهم که خوش آب و رنگ باشم
دارای لباس تنگ باشم
تیپم خفن و جفنگ باشم
چون روسپی فرنگ باشم
من دختر مایه دار هستم
چون صاحب اختیار هستم
بیماری بنده خودنمایی است
شیدایی بنده مانیایی است
میلم به فساد و بی حیایی است
بیماری توپ با صفایی است
زین درد اگر خمار هستم
چون صاحب اختیار هستم
با زلف برهنه ی تمیزم
من کفتر دام چشم هیزم
معشوقه ی پست صد عزیزم
با دین و حجاب در ستیزم
هرجا که روم شکار هستم
چون صاحب اختیار هستم
آنقدر کشم سرمه به دیده
هر مرد عزب مرا که دیده
ابرو به شگفت بر کشیده
برق از سر داغ او پریده
انگار که برق کار هستم
چون صاحب اختیار هستم
روزی پسری درِ سرایم
چون دید برهنه ساق پایم
گفتا که برهنه شو برایم
تا بنده کمی کنارت آیم
فهمید که لکه دار هستم
چون صاحب اختیار هستم
سی سالم و مثل کودک استم
انگار هنوز کوچک استم
همبازی با عروسک استم
من لایق شرت و پوشک استم
چون بچه شیرخوار استم
چون صاحب اختیار هستم
جای پدرم سگ است یارم
باشد همه جا سگم کنارم
بی وق وق یار بی قرارم
بی سگ نشود لیل و نهار
گاهی عصبی و هار هستم
چون صاحب اختیار هستم
با خویش همیشه در نبردم
آن روز که ازدواج کردم
دیدم دو سه روز بعد، مردم
دوری کند از نگاه سردم
با شوی به کارزار هستم
چون صاحب اختیار هستم
البته از آنجایی که خود ایشان تمرکز درستی نداشته اند والدین ایشان نگذاشته اند این را بر روی سنگ قبرش بنویسند ما هم به نیابت از طرف خودمان شلغم شدن ایشان را تسلیت عرض میکنیم 🤫👀🖤
۴.۱k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.