فصل ۲ پارت ۸
که ات برگشت
دکتر : اوف واقعن آدم خوششانسین
ای شا : مرسی
ویو شوگا
رفتیم سوار هواپیما شدیم هواپیما هم چند دقیقه دیگه راه میوفته ات امیدوارم حالت خوب شه زود متاسفم که نتونستم ازت مراقبت کنم بدون منم تو میتونی خوشحال باشی بدجور بغض کرده بودم ولی نمیتونستم خالی کنم گه هواپیما راه افتاد
ویو ای شا
بعد از چند روز حال ات خیلی خوب شده بودو دکتر میگفت امروزا از کما در میشه درحال تمیز کردن اتاق بودم که صدای از پشتم اومد که اسممو صدا زد سرمو برگردوندم اتت
ویو ات
چشمامو باز کردم اولش تار میدیم بعدش بهتر شد اینجا کجاست پاشدم به اطرافم نگاه کردم
ات : ای..شا
ویو ای شا
سرمو برگردوندم
ای شا: ات
ات : ای شا اینجا کجاست
ای شا : تو بهوش اومدی
ات : اهوم شوگا کجاست
ای شا : فعلان واستا برم دکترو صدا بزنم
حرفو پیچوندم رفتم دکترو آوردم که گفت حالش خوبه یک هفته دیگه میتونه بره از اینجا
یک هفته بعد
ات مرخص شد با ات رفتیم خونه من
ات : خب ای شا نمیخوای بکی چی اتفاقی افتاده اصلا شوگا کجاست
ای شا: فقط سعی کن ناراحت نشی شوگا با الارا نامزد کرده
ات : چ..چییی
ای شا: وقتی رفتی کما خب شوگا همش میومد بعد از چند شب دیگه نیومد چند روز بعد این که برگشتی فهمیدم رفته آمریکا نامزد کرده میخواد عروسی هم بگیره
ات : اهوم راستی بچه ام چیشد
آی شا: خب مرده وقتی رفتی کما
ات : چ..چی
ات : چرا اینجوری شد (گریه)
ای شا: اروم باش فدات شم
ات : نه من اینجوری نمیمونم زندگیمو دوباره شروع میکنم بدون این عشق لعنتی
ای شا: آفرین راستی شا یا تو آمریکا ای هنوزا بابا و مامانم برده میخوای ماهم بریم تازه یچیزی اون الان مافیا ست
ات : چی واقعن آره بریم
آی شا: فقط شاید اون..
ات: به درک بریم
ای شا : باشه برای فردا بلیت میگیرم
ویو ات
.....
دکتر : اوف واقعن آدم خوششانسین
ای شا : مرسی
ویو شوگا
رفتیم سوار هواپیما شدیم هواپیما هم چند دقیقه دیگه راه میوفته ات امیدوارم حالت خوب شه زود متاسفم که نتونستم ازت مراقبت کنم بدون منم تو میتونی خوشحال باشی بدجور بغض کرده بودم ولی نمیتونستم خالی کنم گه هواپیما راه افتاد
ویو ای شا
بعد از چند روز حال ات خیلی خوب شده بودو دکتر میگفت امروزا از کما در میشه درحال تمیز کردن اتاق بودم که صدای از پشتم اومد که اسممو صدا زد سرمو برگردوندم اتت
ویو ات
چشمامو باز کردم اولش تار میدیم بعدش بهتر شد اینجا کجاست پاشدم به اطرافم نگاه کردم
ات : ای..شا
ویو ای شا
سرمو برگردوندم
ای شا: ات
ات : ای شا اینجا کجاست
ای شا : تو بهوش اومدی
ات : اهوم شوگا کجاست
ای شا : فعلان واستا برم دکترو صدا بزنم
حرفو پیچوندم رفتم دکترو آوردم که گفت حالش خوبه یک هفته دیگه میتونه بره از اینجا
یک هفته بعد
ات مرخص شد با ات رفتیم خونه من
ات : خب ای شا نمیخوای بکی چی اتفاقی افتاده اصلا شوگا کجاست
ای شا: فقط سعی کن ناراحت نشی شوگا با الارا نامزد کرده
ات : چ..چییی
ای شا: وقتی رفتی کما خب شوگا همش میومد بعد از چند شب دیگه نیومد چند روز بعد این که برگشتی فهمیدم رفته آمریکا نامزد کرده میخواد عروسی هم بگیره
ات : اهوم راستی بچه ام چیشد
آی شا: خب مرده وقتی رفتی کما
ات : چ..چی
ات : چرا اینجوری شد (گریه)
ای شا: اروم باش فدات شم
ات : نه من اینجوری نمیمونم زندگیمو دوباره شروع میکنم بدون این عشق لعنتی
ای شا: آفرین راستی شا یا تو آمریکا ای هنوزا بابا و مامانم برده میخوای ماهم بریم تازه یچیزی اون الان مافیا ست
ات : چی واقعن آره بریم
آی شا: فقط شاید اون..
ات: به درک بریم
ای شا : باشه برای فردا بلیت میگیرم
ویو ات
.....
۶.۶k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.