When he had sadism تک پارتی درخواستی

ویو ا/ت
منو کیم نامجون با هم ازدواج کردیم ولی به اجبار پدره مافیاش اون منو شکنجه میده اذیتم میکنه انگار که نه انگار شوهرمه انگار بردشم ولی خب حق ندارم چیزی بگم اون یه مافیاست درست مثل پدرش
.
.
.
.
.
داشتم پفیلا میخوردم که خدمتکارا درو براش باز کردن و اومد خونه دستمو گرفت و برد توی اتاق شکنجه
ا/ت: اخ نامجون دستم ولم کن
منو بست به صندلی
نامجون:هه تازه اولشه هرزه خانوم
ا/ت: نامجون تروخدا نکن هنوز جاشون درد میکنه
نامجون: ولی من لذت میبرم
چا*قو نوک تیز و برداشت و اومد سمت ا/ت و با چا*قو لباسشو پاره کرد ا/ت هم فقط گریه میکرد فقط یه سوت*ین تن ا/ت بود نوک چا*قو رو روی بدن ا/ت میکشید
ا/ت: نامجون لطفا نکن خواهش میکنم(راستی یه نکته ا/ت عاشق نامجونه)
نامجون: ببند دهن کثیفتو
ا/ت: لطفااا
نامجون با چاقو روی بازوی ا/ت نوشت ف*اک ا/ت فقط جیغ میزد و گریه میکرد
نامجون با نک چاقو یکم از لب ا/ت و پاره کرد داشت خون میومد و میسوخت
نامجون چون میدونست میسوزه خواست دردشو بیشتر کنه روی لب ا/ت و لیس زد و گاز گرفت
ا/ت: جیغغغغغغ
نامجون: خیلی لذت میبرم وقتی میبینم داری درد میکشی و از اعماق وجودت جیغ میزنی
ویو ا/ت
من دوستش داشتم ولی اون کارش اشتباه بود میدونستم دست خودش نیست سادیسم داره ولی گفتم بزار بهش بگم که عاشقشم تا دست از اینکاراش برداره
ا/ت: لطفا بس کن میخوام یه چیزی هق بهت هق بگم
نامجون: میشنوم
ا/ت: نامجون من عاشق توام و میدونم دست خودت نیست هق ولی کارت اشتباهه لطفا نکن
ویو نامجون
با اون حرفی که زد قلبم تند تند میزد نمیدونستم چیکار کنم بدنم سر(درست نوشتم؟) شده بود نمیدونستم چیکار کنم یدفعه به خودم اومدم و سریع چاقو رو پرت کردم اونور و دستای ا/ت رو باز کردم و توی بغلم گرفتمش
نامجون: منو ببخش هق هق دست خودمم نبودددد
ا/ت: من تورو میبخشم ولی باید درمان شی
نامجون: قول میدم بیبی من ممنون که بخشیدیم
ا/ت: هق
(نامجون درمان شد و باهم به خوبی و خوشی زندگی کردن)
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
میدونم چرت شد نیازی نیست بگید
این درخواستی بود😶💝🍂
بای