پاره ۹
چون خسته بودم خوابم برد صبح شده بود چشمامو باز کردم جونگ کوک کنارم بود صورت کیوت و جذابش جلو صورتم بود دماغشو بوس کردم پاشدم رفتم لباس تنم کردم یه لباس پوشیدم و رفتم بیرون صبحونه آماده کردم رفتم تو اتاق رفتم رو تخت دستمو کشیدم رو صورتش من:هی خوابالو بیدار شو صبح شده کوک:یه دقیقه دیگه من:جونگ کوک پاشو دیگه تنبل نباش باید بریم شرکت چشماشو باز کرد کوک:اول بوس من:همون بهونت واسه بیدار شدنت همینه کوک:دقیقا لباشو بوسیدم آروم جدا شدم کوک:آخخ سر صبحی انرژی گرفتم اونم بوسم کرد دستشو رو موهام گذاشت و بوس کرد منم همراهی کردم و بعد جدا شدیم لباس پوشید من:بیا صبحونه آمادست کوک:ممنون بیبی من نشستیم صبحونه خوردیم حاضر شدیم رفتیم شرکت من یه دامن سفید چسبون پوشیدم با لباس مخملی که یه پاپیون کنار کمرش بود و پایینش باز بود لباسم صورتی بود و آستینام بیرون با یه لباس مخملی راه راه تنم کردم و رفتیم اونم خوشتیپ کرد بود کت شلوار خوشگل رفتیم تو شرکت از هم جدا شدیم من پشت میزم نشستم اونم رفت تو اتاق تا همه منو دیدن انگار جن دیدن اون دخترم باهام مشکل داشت اون دهنش وا موند میا:تا وقتی که نبودی اینجا عالی بود باز قدمو نحستو آوردی اینجا من:چه زری زدی تو عوضی تو نحسی نه من الانم که میبینی برگشتم اگه جرعت داری همینو به رئیس بگو پارت کنه تخمشو داری نه حالام خفه شو کارمو انجام دادم و کارایی که تو فرانسه انجام دادم تو پوشه گذاشتم رفتم پیش جونگ کوک در زدم کوک:بیا تو من:رئیس کوک:آه بیا تو عشقم من:هیسس رفتم تو کوک:چیه مگه عشقم نیستی من:عزیزم اینجا سرکاره باید اینجا جدی باشیم اومد سمتم دستمو گرفت کوک:مگه من اینجا رئیس نیستم پس کسی نمی تونه چیزی بگه من:من فقط نمیخوام دردسر شه اینجا هیچکس با من جور نیست کوک:گوه میخوره کسی ازیتت کنه (مثلا اومده بود پرونده نشون بده) هرکی ازیتت کرد بیا بهم بگو لبخند زدم آهان یه چیزی آوردم کوک:چی آوردی من:خوب من به فرانسه رفته بودم دیگه اینارو تویه پوشه جمع کردم آوردم با یه شرکت فرانسوی وارد قرار داد شدیم کوک:ببینمشون رفت سمت میز
۲۴.۵k
۱۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.