part 10
رفتم لباسامو عوض کردم یه پوتین تا زیر زانوم پوشیدم و رفتم تو حیاط پیش کوک ات:چطور شدم؟ کوک:عالیه بیب ات:واقعا مرسی کوکی اومدو لبمو بوسید بعد در ماشینو بران باز کرد رفتم نشستم و رفتیم سمت مرکز خرید و اون طور که من میدونم این مرکز خرید برای ادمای پول دار بود رفتیم و حلقه و لباس عروس و کت و شلوار برای کوک خریدیم.وقتی رسیدیم خونه من اول رفتم تو اتاقم دل درد بدی داشتم. لباسامو عوض کردم و رو تخت دراز کشیدم بعد از ۲۰ مین صدای در زدن اومد بلند شدم و روی تخت نشستم ات:بفرمایید که کوک اومد تو اتاق
۳۸.۲k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.