فیک کور پارت۴۸
بعد همدیگه رو بغل میکنن و بعد مادربچه ها از اتاق میاد بیرون.
ا/ت:بهترین کارو کردید ممنونم که همکاری کردید.
مادربچه ها:من نمیخواستم همکاری کنم..مجبور بودم.
ا/ت:بازم ممنونم.
مادربچه ها:...
ا/ت:خوب بچه هاتون بعد از مرخصی لی دونگ میاین پیش ما...فعلا مواظب باشید.
ماربچه ها به نشونه ی تایید سرشو تکون میده.
ا/ت:فعلا...بریم.(روبه همکارش.)
مادربچه ها:خدانگهدار.
ا/ت از بیمارستان میره و میشینه توی ماشین.
راننده ی ا/ت:حالا چی میشه؟
ا/ت:تازه بازی شروع میشه.
راننده ی ا/ت:بازی؟
ا/ت:بازی ما و اونا تازه شروع میشه..(یه نفس عمیق میگره و میگه.)یعنی همون بچرخ تا بچرخی قدیم...تو برو اداره من کار دارم.
راننده ا/ت:همین جا پیاده میشید؟!
ا/ت:اره میخوام یکم راه برم.
راننده میزنه کنار و ا/ت پیدا میشه و ماشین میره.
(مشخصات ماشین:ماموی به رنگ قرمز که روی درای سمت راستش خط کشیده شده و رنگش یکم رفته.)
ا/ت:خوب بریم برای اولین مهره ی بازی..تاکسی!(دستشو میبره بالا.)
یه تاکسی میاد و ا/تو سوار میکنه.
ا/ت:سلام،لطفا اون ماشینو دنبال کنید.
راننده ی تاکسی:چشم.
ا/ت:ممنونم.
راننده ی تاکسی ماشینو دنبال میکنه تا سر چراغ.
ا/ت:ای وای اقا ماشین...ماشین رفت برو!
راننده ی تاکسی:نمیشه چراغ قرمزه.
ا/ت:اقا من خودم مامور پلیسم و میگم برو اگر جرمیه شدی بامن.
راننده ی تاکسی:اما!
ا/ت:فقط برو!(با داد.)
راننده ی تاکسی:چشم.(اروم.)
راننده ی تاکسی چراغ قرمزو رد میکنه و میره دنبال همه یهو میزنن روی ترمز و داد میزنن، سرعتشو زیاد میکنه و میره توی خیابون بعدی.
راننده ی تاکسی:ماشین کجاس؟شما میبینیش؟
ا/ت:اوناها...اوناها برو..برو دنبالش!(بادست نشون میده.)
راننده ی تاکسی میره دنبال ماشین که یهو میزنه بغل.
ا/ت:چیشده چرا نمیری؟
راننده ی تاکسی:ماشین وایستاده.
راننده از ماشین پیاده میشه و سوار موتور میشه.
ا/ت:اقا لطفا موتورو دنبال کنید.
راننده ی تاکسی:چشم.
راننده ی تاکسی موتورو دنبال میکنه تا میرسن به ساختمون نمیه کاره.
ا/ت:وایسا!...مرسی..مرسی پیاده میشم.چقدر شد؟
راننده ی تاکسی:۳۰۰ وون.
ا/ت:بفرمایید.
راننده ی تاکسی:مرسی.خدانگهدار.
ا/ت:خدانگهدار.(از ماشین پیاده میشه و درو میبنده.)
لایک🚕
#فیک_بی_تی_اس #فیک
ا/ت:بهترین کارو کردید ممنونم که همکاری کردید.
مادربچه ها:من نمیخواستم همکاری کنم..مجبور بودم.
ا/ت:بازم ممنونم.
مادربچه ها:...
ا/ت:خوب بچه هاتون بعد از مرخصی لی دونگ میاین پیش ما...فعلا مواظب باشید.
ماربچه ها به نشونه ی تایید سرشو تکون میده.
ا/ت:فعلا...بریم.(روبه همکارش.)
مادربچه ها:خدانگهدار.
ا/ت از بیمارستان میره و میشینه توی ماشین.
راننده ی ا/ت:حالا چی میشه؟
ا/ت:تازه بازی شروع میشه.
راننده ی ا/ت:بازی؟
ا/ت:بازی ما و اونا تازه شروع میشه..(یه نفس عمیق میگره و میگه.)یعنی همون بچرخ تا بچرخی قدیم...تو برو اداره من کار دارم.
راننده ا/ت:همین جا پیاده میشید؟!
ا/ت:اره میخوام یکم راه برم.
راننده میزنه کنار و ا/ت پیدا میشه و ماشین میره.
(مشخصات ماشین:ماموی به رنگ قرمز که روی درای سمت راستش خط کشیده شده و رنگش یکم رفته.)
ا/ت:خوب بریم برای اولین مهره ی بازی..تاکسی!(دستشو میبره بالا.)
یه تاکسی میاد و ا/تو سوار میکنه.
ا/ت:سلام،لطفا اون ماشینو دنبال کنید.
راننده ی تاکسی:چشم.
ا/ت:ممنونم.
راننده ی تاکسی ماشینو دنبال میکنه تا سر چراغ.
ا/ت:ای وای اقا ماشین...ماشین رفت برو!
راننده ی تاکسی:نمیشه چراغ قرمزه.
ا/ت:اقا من خودم مامور پلیسم و میگم برو اگر جرمیه شدی بامن.
راننده ی تاکسی:اما!
ا/ت:فقط برو!(با داد.)
راننده ی تاکسی:چشم.(اروم.)
راننده ی تاکسی چراغ قرمزو رد میکنه و میره دنبال همه یهو میزنن روی ترمز و داد میزنن، سرعتشو زیاد میکنه و میره توی خیابون بعدی.
راننده ی تاکسی:ماشین کجاس؟شما میبینیش؟
ا/ت:اوناها...اوناها برو..برو دنبالش!(بادست نشون میده.)
راننده ی تاکسی میره دنبال ماشین که یهو میزنه بغل.
ا/ت:چیشده چرا نمیری؟
راننده ی تاکسی:ماشین وایستاده.
راننده از ماشین پیاده میشه و سوار موتور میشه.
ا/ت:اقا لطفا موتورو دنبال کنید.
راننده ی تاکسی:چشم.
راننده ی تاکسی موتورو دنبال میکنه تا میرسن به ساختمون نمیه کاره.
ا/ت:وایسا!...مرسی..مرسی پیاده میشم.چقدر شد؟
راننده ی تاکسی:۳۰۰ وون.
ا/ت:بفرمایید.
راننده ی تاکسی:مرسی.خدانگهدار.
ا/ت:خدانگهدار.(از ماشین پیاده میشه و درو میبنده.)
لایک🚕
#فیک_بی_تی_اس #فیک
۵.۶k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.