پارت : 4
ات
دیدم رو ی تخت نرم و گرم تو ی اتاق بزرگ با تم مشکی دراز کشیدم ، اون وسایل های مشکی اتاق رو به طرز باور نکردنی ای زیبا کرده بود ، بلند شدم و داشتم پتو رو از خودم کنار میزدم که اتفاق های دیشب یادم افتاد همین که پاهام رو ، روی زمین گذاشتم با زانو افتادم ، نا خواسته شروع کردم به گریه کردن ، که در باز شد و چهره مردی عصبانی با کت و شلوار کاملا مشکی در چهارچوب در دیده شد ، سیع کردم به سمت عقب برم ولی با قدم های بلندی که بر میداشت خیلی زود بهم رسید و رو نوک انگشت هاش نشست....
جونگ کوک : فکر نکنم بهت اجازه داده باشم گریه کنی ( داد )
ات
با حرفش و دادی که زد هق هق هام بیشتر و بلند تر شد
جونگ کوک : خفه شو ( داد )
ات : ل...لطفا ب...بزار من برم ( گریه )
ات
سوزشی سمت چپ صورتم احساس کردم اون مرد بهم سیلی زد
جونگ کوک : خوشم نمیاد ی حرفو چند بار تکرار کنم ، گفتم خفه شو ( داد )
ات
تو خودم جمع شدم و با ی دستم اشک هامو پاک میکردم و با ی دستم دهنم رو گرفته بودم که صدای گریم بیرون نیاد ، دیدم بلند شد و از اتاق رفت بیرون و در رو محکم بست ، سمت راست اتاق ی در مشکی بود که بهش میخورد در سرویس بهداشتی و حمام باشه بلند شدم و رفتم سمتش در رو باز کردم که بله خوشبختانه سرویس بهداشتی و حمام بود رفتم ی آبی به صورتم زدم که دوباره گریم گرفت نتونستم جلوی خودمو بگیرم شروع کردم به بلند بلند گریه کردن دوباره صورتم رو شستم و اومدم بیرون که با چیزی که دیدم خون تو رگام یخ بست....
اینم از پارت : 4 امیدوارم خوشتون بیاد .
گایز ، لطفا حمایت کنید .
گایز ، واقعا عذر میخوام که چند روز نبودم ولی از این به بعد هر روز فعالیت میکنم ، بازم واقعا عذر میخوام .
دیدم رو ی تخت نرم و گرم تو ی اتاق بزرگ با تم مشکی دراز کشیدم ، اون وسایل های مشکی اتاق رو به طرز باور نکردنی ای زیبا کرده بود ، بلند شدم و داشتم پتو رو از خودم کنار میزدم که اتفاق های دیشب یادم افتاد همین که پاهام رو ، روی زمین گذاشتم با زانو افتادم ، نا خواسته شروع کردم به گریه کردن ، که در باز شد و چهره مردی عصبانی با کت و شلوار کاملا مشکی در چهارچوب در دیده شد ، سیع کردم به سمت عقب برم ولی با قدم های بلندی که بر میداشت خیلی زود بهم رسید و رو نوک انگشت هاش نشست....
جونگ کوک : فکر نکنم بهت اجازه داده باشم گریه کنی ( داد )
ات
با حرفش و دادی که زد هق هق هام بیشتر و بلند تر شد
جونگ کوک : خفه شو ( داد )
ات : ل...لطفا ب...بزار من برم ( گریه )
ات
سوزشی سمت چپ صورتم احساس کردم اون مرد بهم سیلی زد
جونگ کوک : خوشم نمیاد ی حرفو چند بار تکرار کنم ، گفتم خفه شو ( داد )
ات
تو خودم جمع شدم و با ی دستم اشک هامو پاک میکردم و با ی دستم دهنم رو گرفته بودم که صدای گریم بیرون نیاد ، دیدم بلند شد و از اتاق رفت بیرون و در رو محکم بست ، سمت راست اتاق ی در مشکی بود که بهش میخورد در سرویس بهداشتی و حمام باشه بلند شدم و رفتم سمتش در رو باز کردم که بله خوشبختانه سرویس بهداشتی و حمام بود رفتم ی آبی به صورتم زدم که دوباره گریم گرفت نتونستم جلوی خودمو بگیرم شروع کردم به بلند بلند گریه کردن دوباره صورتم رو شستم و اومدم بیرون که با چیزی که دیدم خون تو رگام یخ بست....
اینم از پارت : 4 امیدوارم خوشتون بیاد .
گایز ، لطفا حمایت کنید .
گایز ، واقعا عذر میخوام که چند روز نبودم ولی از این به بعد هر روز فعالیت میکنم ، بازم واقعا عذر میخوام .
۴.۶k
۰۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.