دختری باموهای صورتی.پارت20

ا
از زبان انیا

یعنی یه دقیقه نمشه ولش کنی اهه

انیا: ببین منو این جا با کسی صحبت نکن از کسی کمک نخواه و اگه داشتن واسه کسی قلدری میکردن به من بگو اونا عادلانه بامردم برخوردنمیکنن این جا جنگله یامیخوری یاخورده میشی

دامیان: بعپ اگه بیام به توبگم باتو عادلانه برخورد میگنن

انیا: احمقی معلومه که نه ولی من همچیو درمورد این جامیدونم

دامیان: پس چرا از اول نگفتی

انیا: ببین من اگه میگفتمم کسی باور نمیکرد

دامیان: از کجا انقدر مطمئنی

انیا: از اون جایی که قبلان این اتفاق افتاده
یه بتر یه نفر مثل من بین دومدرسه بود اون همچی رو به مدیر مدرسه گفت ولی نه تنها باورش نکردن بلکه از دومدرسه اخراج شد

دامیان: اها


چندوقتیه که دلم میخواد این رازمو به دامیان بگم واین که خودشم قدرت جاذبه رو داره فهمیدم که داراوان با دامیان هیچ ارتباطی نداره که هیچ تازه تماافراد خانواده دزموند اونو لکه ننگ میدونن حالا که بهش فکر میکنم بهدامیان هچی رومیگم اگه قبول کرد که هیچ اگه قبول نکرد حافظشو پاک میکنم

دروز بعد

خب به دامیان میگم

انیا: دامیان یه لحظه بیا

دامیان اومد

دامیان: چی شده

انیا: ببین بعد ازمدرسه بیا همون جای همیشه گی ساعت 1و30دقیقه موضوع مهمی رو باید باهات درجریان برارم

دامیان:... ام باشه
.......