جهت مخالف
جهت مخالف
پارت ۵۸
ادمین ویو:
با روشن کردن گوشیش با حجم عظیمی از پیاما و زنگ ها روبهرو شد کمپانی کلی پیام و زنگ زده بود
به پی دی نیم زنگ زد
پی دی نیم:معلومه کجایی جونگکوک؟! اون حرفا چی بود؟!؟!
کوک:خب من احساستمو گفتم
پی دی نیم:هوففف به هاطر کمپانی که هم شده نمیتونم باهات موافق نباشم چون ارمیا ورشکستش میکنن
و تلفنو قطع کرد و با این کلمات جونگکوک خوشحااااللللل کرد
ات: جونگکوک؟...
با صدای خواب الود ات برگشت
کوک:اوه بیدار شدی؟! پی دی نیم اجازه صادر کرده
ات:چی؟! خواب از چشماش گرفته شد و پرید بغل جونگکوک پاهاشو دور کمر جونگکوک حلقه کرد و با خوشحال بغلش کرد لپشمو محکم بوسید و بهش نگاه کرد
کوک:توی وضعیت خوبی هستی بانو(لبخند شیطانی)
ات:اوه! سریع از جدا شد و دستشو کشید که برن صبحانه بخورن به این بهونه که اتفاق افتاده رو فراموش کنن
سر صبحانه با سوال جونگکوک جا خورد
کوک:خب کی میشه مث دیگ جشن مامان بابا شدنمونو جشن بگیریم؟!
ات:ام...ام...
کوک:هه هه شوخی کردم هرموقع تو بخوای
ولی ات میدونست همچین هم بیراه نمیگه و واقعن اینو جونگکوک میخواست
سرشو پایین انداخت
جونگکوک همیشه همه چیرو براش فراهم کرده بود و الان ازش فقط یه خواسته داشت ولی خواسته ی سختی بود
جونگکوک با انگشتش چونهی اتو بالا اورد
کوک:حرف خوبی نبود بهش فک کن!
ات:اوم باشه(لبخند کوچیک)
سریع نگاهشو گرفت و مشغول خوردن شد میتونست نگاه جونگکوک روی خودش خس کنه و این یه جورایی معذبش میکرد
کوک:دیشب... بیشتر از حوری قشنگ شده بودی
ات:توعم خیلی ژذاااب شده بودی
کوک:ژذاب؟(خنده)
ات:اره ژذااااااااب
کوک:مرسی حوری لپ اتو کشید
کوک: خب فک کنم نمیتونیم به این زودی ازدواج کنیم چون ارمی غک میکنه هول زدم:/
ات:اومم نمیدونم
کوک:یه ماه بعد چطوره
ات:واقعن؟(ذوق)
کوک:عاره
ات:عالیه مرسیییی(ذذذوووققق)
محکم لپ جونگکوک بوسید
کوک:جور دیگهایی بهم بوس نمیدی؟!(ناراحت)
ات خنده ایی کرد و به قول جونگکوک جور دیگهایی بهش بوس داد جونگکوک کمر اتو نوازش کرد ات ازش جدا شد و سفره رو جمع کرد و بقیه روز رو باهم گذروندن
خودم خدایی عاشق پارت قبل شدم😂🗿
پارت ۵۸
ادمین ویو:
با روشن کردن گوشیش با حجم عظیمی از پیاما و زنگ ها روبهرو شد کمپانی کلی پیام و زنگ زده بود
به پی دی نیم زنگ زد
پی دی نیم:معلومه کجایی جونگکوک؟! اون حرفا چی بود؟!؟!
کوک:خب من احساستمو گفتم
پی دی نیم:هوففف به هاطر کمپانی که هم شده نمیتونم باهات موافق نباشم چون ارمیا ورشکستش میکنن
و تلفنو قطع کرد و با این کلمات جونگکوک خوشحااااللللل کرد
ات: جونگکوک؟...
با صدای خواب الود ات برگشت
کوک:اوه بیدار شدی؟! پی دی نیم اجازه صادر کرده
ات:چی؟! خواب از چشماش گرفته شد و پرید بغل جونگکوک پاهاشو دور کمر جونگکوک حلقه کرد و با خوشحال بغلش کرد لپشمو محکم بوسید و بهش نگاه کرد
کوک:توی وضعیت خوبی هستی بانو(لبخند شیطانی)
ات:اوه! سریع از جدا شد و دستشو کشید که برن صبحانه بخورن به این بهونه که اتفاق افتاده رو فراموش کنن
سر صبحانه با سوال جونگکوک جا خورد
کوک:خب کی میشه مث دیگ جشن مامان بابا شدنمونو جشن بگیریم؟!
ات:ام...ام...
کوک:هه هه شوخی کردم هرموقع تو بخوای
ولی ات میدونست همچین هم بیراه نمیگه و واقعن اینو جونگکوک میخواست
سرشو پایین انداخت
جونگکوک همیشه همه چیرو براش فراهم کرده بود و الان ازش فقط یه خواسته داشت ولی خواسته ی سختی بود
جونگکوک با انگشتش چونهی اتو بالا اورد
کوک:حرف خوبی نبود بهش فک کن!
ات:اوم باشه(لبخند کوچیک)
سریع نگاهشو گرفت و مشغول خوردن شد میتونست نگاه جونگکوک روی خودش خس کنه و این یه جورایی معذبش میکرد
کوک:دیشب... بیشتر از حوری قشنگ شده بودی
ات:توعم خیلی ژذاااب شده بودی
کوک:ژذاب؟(خنده)
ات:اره ژذااااااااب
کوک:مرسی حوری لپ اتو کشید
کوک: خب فک کنم نمیتونیم به این زودی ازدواج کنیم چون ارمی غک میکنه هول زدم:/
ات:اومم نمیدونم
کوک:یه ماه بعد چطوره
ات:واقعن؟(ذوق)
کوک:عاره
ات:عالیه مرسیییی(ذذذوووققق)
محکم لپ جونگکوک بوسید
کوک:جور دیگهایی بهم بوس نمیدی؟!(ناراحت)
ات خنده ایی کرد و به قول جونگکوک جور دیگهایی بهش بوس داد جونگکوک کمر اتو نوازش کرد ات ازش جدا شد و سفره رو جمع کرد و بقیه روز رو باهم گذروندن
خودم خدایی عاشق پارت قبل شدم😂🗿
۳.۵k
۱۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.