مافیا عاشق

مافیا_عاشق
پارت 1

ا.ت
های من ا.ت هستم 19 سالمه و بوکس کار میکنم توی فروشگاه شبانه روزب کار میکنم وقتی 6 سالم خانوادمو از دست دادم و فقط یه خواهر دارم که اسمش ارونا هست

تهیونگ
های من تهیونگم رئیس باند مافیا مشکی 24 سالمه خانوادم رو وقتی 10 سالم بود ازدست دادم فقط یه بردار دارم که اسمش کوک هست

ویو ا.ت
ای خواب بلند میشم کارای لازمه رو انجام میدم لباس فرمم رو تنم میکنم کیفم رو اماده میکنم از توی یخچال شیر کاکائومو بر میدارم‌(نکته ا.ت عاشق شیر کاکائوِ و هرروز میخوره‌) کفش هامو میپوشم سوئیچ ماشین رو میگیرم به سمت دانشگاه میرم

ویو تهیونگ
بلند میشم سمت دستشویی میرم‌‌(جرر) کارای مربوطه رو انجام میدم‌ کت و شلوارم رو میپوشک عطر تلخم رو میزنم سوار ماشین میشم به سمت دانشگاه... حرکت میکنم
امروز باید سراغ یکی میرفتم که هم بازی بچگیم بود مثل اینکه اون چیزی در مورد قتل خانوادم میدونه
دم دانشگاه منتظر اون میمونم

ویو ا.ت
وقتی رسیدم دیر شده بوده اما استاد گذاشت برم تو کلاس بعد از اینکه حرفای استاد تموم شد از دانشگاه خارج شدم متوجه یه نفر شدم مشکوم بود اما توحه ایی نکردم تا خواستم سوار ماشین شم یکی دستم رو کشید
تهیونگ:......
..........¥...........