Part (8)
Part (8)
وقتی همه موافقت کردن هیونجین مخالفت کرد و گفت بهتره به شهر بازی بریم .
بچه ها هم که نمیتونستن روی حرف هیونجین حرفی بزنن قبول کردن (بیچاره ها 🤣😂)
سوار ماشینا شدن و حرکت کردن بعد از بیست دقیقه حرکت به شهربازی رسیدن پیاده شدن و فلیکس رفت که ۸ تا بلیت بخره
وقتی اومد وارد شدن و جونگین گفت چطوره بریم سوار ترن هوایی بشیم .
_ فکر خوبیه جونگین
÷اصلا هم فکر خوبی نیست
= آخه مرد گنده چرا باید از ی ترن هوایی بترسی ؟
÷ کی گفته من می ترسم ؟
= اگه نمیترسی پس بریم سوار شیم ؟
/ خب حالا کی پیش کی بشینه ؟
٪ آخه این سول نداره هانی جون هر کی پیش دوست پسرش بشینه
+ من و جونگین که دوست پسر نداریم پیش هم میشینیم
_ نوچ بیبی جون تو پیش من میشینی
+ نه نمیخوام میخوام پیش جونگین بشینم
_ نه نمیشه لیکسی
جونگین هم دوست داره پیش چانگبین بشینه مگه نه جونگین ؟
& جونگین با خنده گفت آره
+ برات میگم آی ان
& شرمنده ولی تو دوست پسر داری باید پیش اون بشینی
+ نوچچچچ ندارم (با داد)
خب بعد از بحثشون رفتن سوار شدن و ترن شروع به حرکت کرد .
جونگین که خودش از ترن هوایی میترسید اما بخاطر بقیه این پیشنهاد رو داد در حال جیغ زدن بود .
و از اون طرف لینو که داشت به جیغ های هان میخندید
و چانی که در حال مُردن بود ( خدانکنه)
و فلیکس که حالش بد شده بود و بیهوش بود
_ هیی لیکسی حالت خوبه ؟
وقتی دید جواب نمیده تکونش داد اما بازم جواب نداد نگران منتظر بود که ترن وایسه بعد از ایستادن ترن فلیکس رو کول کرد و به بیمارستان برد .
_ دکتر حالش چطوره ؟
(علامت دکتر ¤)
¤ خداروشکر خطر رفع شد .
_ میشه بیشتر توضیح بدین ؟
¤ خب دوست شما بخاطر ترسی که داشت بیهوش شده بود اما اگه یکم دیگه ادامه پیدا میکرد سکته قلبی رو میزد (خدا نکنه فلیکس من رو ببخش 🥺)
هیونجین دستی به موهاش کشید و گفت
_ وایییی خدایا مرسی
بقیه با دیدن هیونجین با عجله به سمتش دویدن
& هیونجین بگو فلیکس چش بود (با داد)
= لیکسی خوبه ؟
÷ الان کجاست ؟
٪ دکتر چی گفت ؟
_ وایییی بسه گیجم کردین ( با داددد)
& میگی یا نههه
_ نترس بابا حالش خوبه
@ دکترش چی گفت ؟
_ گفت که بخاطر ترس بود که بیهوش شد و اگه ...
= و اگه چی ؟
_ و اگه یکم دیگه پیش میرفت سکته قلبی رو میزد
& واییی نه همش تقصیر منه
/ خطر رفع شده جونگین تقصیر تو نبود که
¤ میتونید آقای لی فلیکس رو ببینید اما فقط دو نفر تون .
& من میرم داخل دیگه کی میاد ؟؟
_ منم میام
& پس بریم
فلیکس روی تخت دراز کشیده بود و بهوش اومده بود با دیدن اون دوتا شروع به گریه کردن کرد و هیونجین رو بغل کرد
_ گریه نکن بیبی کوچولوی من
& حالت خوبه ؟
+ آره خوبم
پایان پارت (8)
وقتی همه موافقت کردن هیونجین مخالفت کرد و گفت بهتره به شهر بازی بریم .
بچه ها هم که نمیتونستن روی حرف هیونجین حرفی بزنن قبول کردن (بیچاره ها 🤣😂)
سوار ماشینا شدن و حرکت کردن بعد از بیست دقیقه حرکت به شهربازی رسیدن پیاده شدن و فلیکس رفت که ۸ تا بلیت بخره
وقتی اومد وارد شدن و جونگین گفت چطوره بریم سوار ترن هوایی بشیم .
_ فکر خوبیه جونگین
÷اصلا هم فکر خوبی نیست
= آخه مرد گنده چرا باید از ی ترن هوایی بترسی ؟
÷ کی گفته من می ترسم ؟
= اگه نمیترسی پس بریم سوار شیم ؟
/ خب حالا کی پیش کی بشینه ؟
٪ آخه این سول نداره هانی جون هر کی پیش دوست پسرش بشینه
+ من و جونگین که دوست پسر نداریم پیش هم میشینیم
_ نوچ بیبی جون تو پیش من میشینی
+ نه نمیخوام میخوام پیش جونگین بشینم
_ نه نمیشه لیکسی
جونگین هم دوست داره پیش چانگبین بشینه مگه نه جونگین ؟
& جونگین با خنده گفت آره
+ برات میگم آی ان
& شرمنده ولی تو دوست پسر داری باید پیش اون بشینی
+ نوچچچچ ندارم (با داد)
خب بعد از بحثشون رفتن سوار شدن و ترن شروع به حرکت کرد .
جونگین که خودش از ترن هوایی میترسید اما بخاطر بقیه این پیشنهاد رو داد در حال جیغ زدن بود .
و از اون طرف لینو که داشت به جیغ های هان میخندید
و چانی که در حال مُردن بود ( خدانکنه)
و فلیکس که حالش بد شده بود و بیهوش بود
_ هیی لیکسی حالت خوبه ؟
وقتی دید جواب نمیده تکونش داد اما بازم جواب نداد نگران منتظر بود که ترن وایسه بعد از ایستادن ترن فلیکس رو کول کرد و به بیمارستان برد .
_ دکتر حالش چطوره ؟
(علامت دکتر ¤)
¤ خداروشکر خطر رفع شد .
_ میشه بیشتر توضیح بدین ؟
¤ خب دوست شما بخاطر ترسی که داشت بیهوش شده بود اما اگه یکم دیگه ادامه پیدا میکرد سکته قلبی رو میزد (خدا نکنه فلیکس من رو ببخش 🥺)
هیونجین دستی به موهاش کشید و گفت
_ وایییی خدایا مرسی
بقیه با دیدن هیونجین با عجله به سمتش دویدن
& هیونجین بگو فلیکس چش بود (با داد)
= لیکسی خوبه ؟
÷ الان کجاست ؟
٪ دکتر چی گفت ؟
_ وایییی بسه گیجم کردین ( با داددد)
& میگی یا نههه
_ نترس بابا حالش خوبه
@ دکترش چی گفت ؟
_ گفت که بخاطر ترس بود که بیهوش شد و اگه ...
= و اگه چی ؟
_ و اگه یکم دیگه پیش میرفت سکته قلبی رو میزد
& واییی نه همش تقصیر منه
/ خطر رفع شده جونگین تقصیر تو نبود که
¤ میتونید آقای لی فلیکس رو ببینید اما فقط دو نفر تون .
& من میرم داخل دیگه کی میاد ؟؟
_ منم میام
& پس بریم
فلیکس روی تخت دراز کشیده بود و بهوش اومده بود با دیدن اون دوتا شروع به گریه کردن کرد و هیونجین رو بغل کرد
_ گریه نکن بیبی کوچولوی من
& حالت خوبه ؟
+ آره خوبم
پایان پارت (8)
۲.۵k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.