p3
...راوی...
جیمین ب سرعت میره تا گوشیشو بیاره...
جونگکوک شیرموزشو میخوره و یونگی هم آخرین نارنگیش رو پوست میکند...
جیمین اومد و ب کمک هوش مصنوعی گوگل صدای ظبط شده رو ترجمه کردن
هرچهار تا پسر دور گوشی نشسته بودن و با کنجکاوی بیش از حد به ترجمه گوش میدادن و همینطور نسخه اصلی موزیک گوش دادن
یونگی اولین نفر بعد اولین اهنگ/بریز/به حرف اومد
یونگی:رپ پارسی؟؟جالبه
ته :ینی خارجی بودن؟؟
چیمی:شاید،پارسی ماله چه کشوری بود...
ته:مطمئنا ایران
کوک: اوهوم...هیونگ! پاشو بریم شرکتMB
یونگی: اول بریم فروشگاه!
کوک: هیونگ برگشتنا میریم دیگه..
چیمی: عااا منم خرید دارم..بریم!
ته: ماسکم کو؟ برم خونه...برا یونتان غذا بزارم:|
ته ک رف...
بمم ک ت خونش بود...
کوکم ک با چهرهای پوکر درخونه رو قفل کرد و زدن بیرون...
یونگی پشت فرمون بود...
فرمون ک هیچی..ماشین روی خودکار بود...بنره دیگع...
رسیدن فروشگاهی ک کوک ازش شیرموز خریده بود...
هرکی ب سمت کالا هایی ک نیازشون داشت رفت و کوکی فقط ایستاده بود و نگا میکرد...
این دفع هر سه هودی تا پیشونی کشیده و ماسک زدع بودن...
....میراویو.....
همه خریدا رو کردیم و توی صف بودیم تا حساب کنیم! نگاهی ب خریدا کردم...عه..ی چی کمه...نه؟
بیشتر تو فکر رفتم...
نفر دوم بودیم...
نارنگی! آره نارنگی کم بود!
میرا: نهموییییی؟( لقب ا.ت ب ژاپنی ینی خابالو)
ا.ت: هوم؟
میرا: الان میام( رفت)
جیمین ب سرعت میره تا گوشیشو بیاره...
جونگکوک شیرموزشو میخوره و یونگی هم آخرین نارنگیش رو پوست میکند...
جیمین اومد و ب کمک هوش مصنوعی گوگل صدای ظبط شده رو ترجمه کردن
هرچهار تا پسر دور گوشی نشسته بودن و با کنجکاوی بیش از حد به ترجمه گوش میدادن و همینطور نسخه اصلی موزیک گوش دادن
یونگی اولین نفر بعد اولین اهنگ/بریز/به حرف اومد
یونگی:رپ پارسی؟؟جالبه
ته :ینی خارجی بودن؟؟
چیمی:شاید،پارسی ماله چه کشوری بود...
ته:مطمئنا ایران
کوک: اوهوم...هیونگ! پاشو بریم شرکتMB
یونگی: اول بریم فروشگاه!
کوک: هیونگ برگشتنا میریم دیگه..
چیمی: عااا منم خرید دارم..بریم!
ته: ماسکم کو؟ برم خونه...برا یونتان غذا بزارم:|
ته ک رف...
بمم ک ت خونش بود...
کوکم ک با چهرهای پوکر درخونه رو قفل کرد و زدن بیرون...
یونگی پشت فرمون بود...
فرمون ک هیچی..ماشین روی خودکار بود...بنره دیگع...
رسیدن فروشگاهی ک کوک ازش شیرموز خریده بود...
هرکی ب سمت کالا هایی ک نیازشون داشت رفت و کوکی فقط ایستاده بود و نگا میکرد...
این دفع هر سه هودی تا پیشونی کشیده و ماسک زدع بودن...
....میراویو.....
همه خریدا رو کردیم و توی صف بودیم تا حساب کنیم! نگاهی ب خریدا کردم...عه..ی چی کمه...نه؟
بیشتر تو فکر رفتم...
نفر دوم بودیم...
نارنگی! آره نارنگی کم بود!
میرا: نهموییییی؟( لقب ا.ت ب ژاپنی ینی خابالو)
ا.ت: هوم؟
میرا: الان میام( رفت)
۳.۵k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.