(جونگکوک)
(جونگکوک)
بد ی سال سعی کردم فراموشش کنم ولی الان جلومه با خنده با پسری که بقلشه حرف میزد
انگارروحیش خیلی بهتر بود و خندش....
لعنتی چرا انقدر تو نظرمه
حرف زدنشو تموم کردو رف
هوففقفققففف
کوک: میرم ی هوا بخورم
ته: باشه
ب سمت بیرون رفتم
که متوجه شدم یوریم امد
پشت به من با گوشی صحبت کردو وارد شد
پش سرش رفتم داخل که اون رف سمت سرویس
(بورام)
با سه جین صحبت کردمو رفتم سرویس تو اینه بخودم نگاه کردم
که جونگکوکم ظاهر شد
اینجا دسشویی مردونس خو
با دیدنم پوزخند زدو
کار خودشو ورد از سرویس خارج شدم رفتم سر کارم
۱۲ شب بود
جونگکوک کلا بم نگاه میکرد خواستم ییخیال بشم ولی زیر نگاهش ذوب شدم
مهجوناش رفته بددن در اخرم تهیونگ رف و خودش مونده بود بار و باز کرده بودیمو شلوغ بود
رو همون کانامه لش کرده بود هرکی میدیدش میفهمید یچی بد جور کلافش کرده
هر دختریم نزدیکش میشد یجور جوابشو میداد که دختره با گریه دور میشد
بد ی سال سعی کردم فراموشش کنم ولی الان جلومه با خنده با پسری که بقلشه حرف میزد
انگارروحیش خیلی بهتر بود و خندش....
لعنتی چرا انقدر تو نظرمه
حرف زدنشو تموم کردو رف
هوففقفققففف
کوک: میرم ی هوا بخورم
ته: باشه
ب سمت بیرون رفتم
که متوجه شدم یوریم امد
پشت به من با گوشی صحبت کردو وارد شد
پش سرش رفتم داخل که اون رف سمت سرویس
(بورام)
با سه جین صحبت کردمو رفتم سرویس تو اینه بخودم نگاه کردم
که جونگکوکم ظاهر شد
اینجا دسشویی مردونس خو
با دیدنم پوزخند زدو
کار خودشو ورد از سرویس خارج شدم رفتم سر کارم
۱۲ شب بود
جونگکوک کلا بم نگاه میکرد خواستم ییخیال بشم ولی زیر نگاهش ذوب شدم
مهجوناش رفته بددن در اخرم تهیونگ رف و خودش مونده بود بار و باز کرده بودیمو شلوغ بود
رو همون کانامه لش کرده بود هرکی میدیدش میفهمید یچی بد جور کلافش کرده
هر دختریم نزدیکش میشد یجور جوابشو میداد که دختره با گریه دور میشد
۶.۸k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.