Love shot p28
ادمین ویو
و سه تایی همه بغل کردن طوری که یون وو و نامجونو و یونگی با تاسف بهم نگاه کردن
یون وو: عزیزم...
نامجون:ولش
یونگی: عا راستی من یونگیم امسال اومدم این دانشگاه و دوست پسر ا.ت ام
نامجون : عه سلام کوک تعریفتو بهم کرده بود
و بهم دست دادن
پرش زمانی به وسط پارتی
ا.ت ویو
خیلی مست بودم یونگی اونور داشت با بچه ها میرقصید یه پسری اومد سمتم
پسره:اجازه دارم با خانوم به این زیبایی. برقصم؟
ا.ت:ببخشید من دوست پسر دارم
پسره:بیخیال خانوم یه رقص سادس
ا.ت : یعنی دوست پسرم چیزی نمیگه؟
پسره: نه بابا چی میخواد بگه
ا.ت:باشه پس
پرش زمانی به اخرای رقص:
یونگی ویو :
منم خیلی مست بودم
سرمو چرخوندمو ا.ت رو دیدم که داره با یه پسره میرقصه
خون جلوی چشامو گرفت رفتم سمت پسره و با لگد زدم توی شکمشو از ا.ت جداش کردم
پسره :حیوون چته
یونگی :مردتیکه لاشی چیکار میکردی
پسره:باهاشون میرقصیدم خیلی محترمانه درخواست کردم ایشونم قبول کردن
دست ا.ت رو گرفتمو از ساختمون رفتم بیرون
چون مست بودم نمیتونستم رانندگی کنم
یه پسری رو دیدم
یونگی : پسرجون ۵۰۰۰۰ وون میدم مارو به این آدرس ببر
پسره :۵۰۰۰۰وون ؟
یونگی :اره
پسره:چشم آقا
اون بچه هه مارو تا خونه رسوندو خودش برای برگشت تاکسی گرفت
وقتی وارد خونه شدیم در خونه رو بستم
یونگی:ا.ت چرا با اون پسره رقصیدی(عصبانی )
ا.ت :بهم گفت باهاش برقصم منم گفتم دوست پسر دارما ولی گفت بیخیال یه رقص سادستو دلیلی نداره دوست پسرت عصبانی شه
یونگی:یعنی چی(باصدای بم)تو نمیدونی نباید با هر خری برقصی ها(با داد)
ا.ت:من فقط باهاش رقصیدم
یونگی:فردا میری با یه ک.....یری س....ک.....س میکنی بعد میگی من فقط باهاش س......ک......س کردم
ا.ت:عوضی حرف دهنتو بفهم
یونگی:تو بایه پسر رقصیدی بعد برای من حد تعیین می کنی؟
ا.ت:اصلا برقصم من با هرکی عشقم بکشه میرقصم شما؟
هم مست بودم هم عصبانی نمیدونم چی شد ولی تا به خودم اومدم دیدم که به ا.ت یه سیلی محکم زدم
ا.ت ویو
بعد این حرکت یونگی یه بغض گنده توی گلوم اومد
و دویدم سمت اتاق و دررو قفل کردم بعدش رفتم توی تختو انقدر گریه کردم که خوابم برد
صبح با صدای آلارم بیدار شدم
سردرد شدیدی داشتم خودمو توی اینه دیدم جای دست یونگی روی صورتم خیلی کوچولو کبود شده بود از توی کمدم یه دونه قرص خماری بر داشتمو خوردم بعد با کرم پودر اون قسمتو کاور کردمو لباس دانشگاهم رو پوشیدمو وسایل مورد نیازم رو بر داشتم و قفل در رو باز کردم
یونگی روی زمین خوابیده بود نمیدونم چرا روی زمین ولی با اینکه از دستش عصبانی بودم براش یه قرص خماری و یه آلارم بلند که برای پنچ دقیقه بعد بود گزاشتم خودم رفتم سمت دانشگاه
در سمت تو ام عااااااا🤝💔🗿
و سه تایی همه بغل کردن طوری که یون وو و نامجونو و یونگی با تاسف بهم نگاه کردن
یون وو: عزیزم...
نامجون:ولش
یونگی: عا راستی من یونگیم امسال اومدم این دانشگاه و دوست پسر ا.ت ام
نامجون : عه سلام کوک تعریفتو بهم کرده بود
و بهم دست دادن
پرش زمانی به وسط پارتی
ا.ت ویو
خیلی مست بودم یونگی اونور داشت با بچه ها میرقصید یه پسری اومد سمتم
پسره:اجازه دارم با خانوم به این زیبایی. برقصم؟
ا.ت:ببخشید من دوست پسر دارم
پسره:بیخیال خانوم یه رقص سادس
ا.ت : یعنی دوست پسرم چیزی نمیگه؟
پسره: نه بابا چی میخواد بگه
ا.ت:باشه پس
پرش زمانی به اخرای رقص:
یونگی ویو :
منم خیلی مست بودم
سرمو چرخوندمو ا.ت رو دیدم که داره با یه پسره میرقصه
خون جلوی چشامو گرفت رفتم سمت پسره و با لگد زدم توی شکمشو از ا.ت جداش کردم
پسره :حیوون چته
یونگی :مردتیکه لاشی چیکار میکردی
پسره:باهاشون میرقصیدم خیلی محترمانه درخواست کردم ایشونم قبول کردن
دست ا.ت رو گرفتمو از ساختمون رفتم بیرون
چون مست بودم نمیتونستم رانندگی کنم
یه پسری رو دیدم
یونگی : پسرجون ۵۰۰۰۰ وون میدم مارو به این آدرس ببر
پسره :۵۰۰۰۰وون ؟
یونگی :اره
پسره:چشم آقا
اون بچه هه مارو تا خونه رسوندو خودش برای برگشت تاکسی گرفت
وقتی وارد خونه شدیم در خونه رو بستم
یونگی:ا.ت چرا با اون پسره رقصیدی(عصبانی )
ا.ت :بهم گفت باهاش برقصم منم گفتم دوست پسر دارما ولی گفت بیخیال یه رقص سادستو دلیلی نداره دوست پسرت عصبانی شه
یونگی:یعنی چی(باصدای بم)تو نمیدونی نباید با هر خری برقصی ها(با داد)
ا.ت:من فقط باهاش رقصیدم
یونگی:فردا میری با یه ک.....یری س....ک.....س میکنی بعد میگی من فقط باهاش س......ک......س کردم
ا.ت:عوضی حرف دهنتو بفهم
یونگی:تو بایه پسر رقصیدی بعد برای من حد تعیین می کنی؟
ا.ت:اصلا برقصم من با هرکی عشقم بکشه میرقصم شما؟
هم مست بودم هم عصبانی نمیدونم چی شد ولی تا به خودم اومدم دیدم که به ا.ت یه سیلی محکم زدم
ا.ت ویو
بعد این حرکت یونگی یه بغض گنده توی گلوم اومد
و دویدم سمت اتاق و دررو قفل کردم بعدش رفتم توی تختو انقدر گریه کردم که خوابم برد
صبح با صدای آلارم بیدار شدم
سردرد شدیدی داشتم خودمو توی اینه دیدم جای دست یونگی روی صورتم خیلی کوچولو کبود شده بود از توی کمدم یه دونه قرص خماری بر داشتمو خوردم بعد با کرم پودر اون قسمتو کاور کردمو لباس دانشگاهم رو پوشیدمو وسایل مورد نیازم رو بر داشتم و قفل در رو باز کردم
یونگی روی زمین خوابیده بود نمیدونم چرا روی زمین ولی با اینکه از دستش عصبانی بودم براش یه قرص خماری و یه آلارم بلند که برای پنچ دقیقه بعد بود گزاشتم خودم رفتم سمت دانشگاه
در سمت تو ام عااااااا🤝💔🗿
۳.۲k
۰۱ شهریور ۱۴۰۲