فیک جیمین وقتی میشی معشوقه بزرگترین مافیا و... پارت 16
جیمین:چیه
$به سلام
اگه اون دختره ا.ت رو میخوای به این جایی که میفرستم بیا...
جیمین:چی؟
بعد قط کرد
به افرادم گفتم که به جایی که گفت بریم
قبل دارد شدن بهشون گفتم بیرون باشن اگه دیدن نیومدم حمله کنن
خودم به داخ رفتم ا.ت رو که به صندلی بسته بود دیدم و به مرد سیاه پوش
جیمین:هوی داری چه غلطی میکنی
$هیچی میخام هم خدت هم عشقتو بکشم
جیمینی:چی میگی
اینو گفتم و بعد یه دستمال از پشت جلوی دهنم گذاشتن و بعد سیاهی
وقتی بلند شدم منم به صندلی بسته شده بودم
و ا.ت که جلوم بود و اون مرد سیاه پوش
$خوب میخوام قبل از کشتنتون بدونین کی قاتلتونه
بعد ماسکشو پایین کشید
با دیدن شخص روبروم خیلی تعجب کردم
اون کوک بود!
کسی که بیشتر از همه بهش اعتماد داشتم!!
جیمین:چ...را تو
کوک:چرا من؟
چون تو حق منو گرفتی
همه دوست داشتن با تو باشن ولی با من هیچکس خوب نبود
همیشه واسم سوال بود که چرا انقد باهام بدن؟
آخر به این نتیجه رسیدم که این رفتارا فقط به خاطر توعه
اگه تو نباشی من میشم محبوبشون
پس منم میخوام عشقشون بشم و مال و اموالتو واسه خودم کلم
او راستی از عکسا خوشت اومده بود؟؟
خیلی قشنگ درست کرده بودم ن؟؟
جیمین:چ...چی
اصلهشو گرفت و روی پیشونی ا.ت گذاشت
کوک:خب با عشقت بای بای کن
میخواست شلیک کنه که یکی از افرادم به پاش شلیک کرد
داشت یادم میرفت که افرادم هنوز موندن
اما بعد اینکه کوک افتاد کم نیاورد و اونم به قلب ا.ت شلیک کرد
ا.ت از درد جیغ کشید
قلبم درد گرفت
کوکو کشتن و دست پامو باز کردن
به سمت ا.ترفتم و بغلش کردم
جیمین :ا.ت ا. ت
بلند شوووووو
بری میمیرم به خدا قسم
بغلش کردم و به سمت ماشینم بردم
تند به بیمارستان رسیدم
وقتی داخل شدم با صدای بلند داد زدم
جیمین :دختر کجاسسسسسس
بهش بگین بیاد...
آخ دستمممممم
خسته شدم
بقیش باشه فردا
$به سلام
اگه اون دختره ا.ت رو میخوای به این جایی که میفرستم بیا...
جیمین:چی؟
بعد قط کرد
به افرادم گفتم که به جایی که گفت بریم
قبل دارد شدن بهشون گفتم بیرون باشن اگه دیدن نیومدم حمله کنن
خودم به داخ رفتم ا.ت رو که به صندلی بسته بود دیدم و به مرد سیاه پوش
جیمین:هوی داری چه غلطی میکنی
$هیچی میخام هم خدت هم عشقتو بکشم
جیمینی:چی میگی
اینو گفتم و بعد یه دستمال از پشت جلوی دهنم گذاشتن و بعد سیاهی
وقتی بلند شدم منم به صندلی بسته شده بودم
و ا.ت که جلوم بود و اون مرد سیاه پوش
$خوب میخوام قبل از کشتنتون بدونین کی قاتلتونه
بعد ماسکشو پایین کشید
با دیدن شخص روبروم خیلی تعجب کردم
اون کوک بود!
کسی که بیشتر از همه بهش اعتماد داشتم!!
جیمین:چ...را تو
کوک:چرا من؟
چون تو حق منو گرفتی
همه دوست داشتن با تو باشن ولی با من هیچکس خوب نبود
همیشه واسم سوال بود که چرا انقد باهام بدن؟
آخر به این نتیجه رسیدم که این رفتارا فقط به خاطر توعه
اگه تو نباشی من میشم محبوبشون
پس منم میخوام عشقشون بشم و مال و اموالتو واسه خودم کلم
او راستی از عکسا خوشت اومده بود؟؟
خیلی قشنگ درست کرده بودم ن؟؟
جیمین:چ...چی
اصلهشو گرفت و روی پیشونی ا.ت گذاشت
کوک:خب با عشقت بای بای کن
میخواست شلیک کنه که یکی از افرادم به پاش شلیک کرد
داشت یادم میرفت که افرادم هنوز موندن
اما بعد اینکه کوک افتاد کم نیاورد و اونم به قلب ا.ت شلیک کرد
ا.ت از درد جیغ کشید
قلبم درد گرفت
کوکو کشتن و دست پامو باز کردن
به سمت ا.ترفتم و بغلش کردم
جیمین :ا.ت ا. ت
بلند شوووووو
بری میمیرم به خدا قسم
بغلش کردم و به سمت ماشینم بردم
تند به بیمارستان رسیدم
وقتی داخل شدم با صدای بلند داد زدم
جیمین :دختر کجاسسسسسس
بهش بگین بیاد...
آخ دستمممممم
خسته شدم
بقیش باشه فردا
۵۷.۲k
۰۶ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.