my mafia part²³
my mafia part²³
م/ب: بگو ببینم چه خبره
ا/ت: وای مبینا هیچی عه
م/ب: اره هیچی نیست چرا انقد دارید طرفداری میکنید از هممم تهیونگ اصن ازین ادما نیست که با دخترا جورشه خیلی وقته که اینطوری نیست
ا/ت: خب الان من چیکار کنم
م/ب: این ینی اینکه از تو خو...
ا/ت: شیشششش خفه شو حرف نزننن
م/ب: دوسش داری؟؟
ا/ت: چرت و پرت نگو یجیزی بده بپوشم
م/ب: باشه بابا چی بدم
ا/ت: یه سوییشرت شلوار بده سرده
م/ب: این خوبه مشکلی نداری که مشکی نیست ملکه یخ ها
ا/ت: عه خفه شو انگار من از رنگای دیگه بدم میاد
م/ب: والا همیشه که مشکی میپوشی
ا/ت:ایش کوری اون موقع ها که رنگی میپوشم
م/ب: اره(خنده)
ا/ت: دیوونه(خنده)
م/ب: من میرم پایین پیش بچه ها تو ببپوش بیا
ا/ت:اوکی
لباسمو پوشیدم خیلی خوب شده بودم توش سوییشرتش کوتاه بود شلوراشم بهم میومد
رفتم پایین
ته:پس بجز رنگ مشکی رنگای دیگم بهت میاد
ا/ت:*لبخند
م/ب: خب بچهههه نظرتون چیه پرده و پرجکتورو بیارم اینجا فیلم ببینیممم
ا/ت: ارهههه توو هوای باز خوبه منم میرم خوراکی میارم
همچیو اوردیم
هیون: چه ژانری ببینیم
م/ب:همون فیلمرو بزار که قرار بود باهم ببینیم
هیون: اون دیگه خیلی عشقیه
ا/ت: وا خب باشه چه اشکالب داره
هیون: (خنده ریز)هیچی...
فیلمو گزاشت هیونو مبینا روی اونیکی مبلا نشستن
منم رفتم این طرف چون مجبور بودم مبل دیگه ایی نبود ته اومد نشست
فیلم شروع شد دیدیم وسطاش بود که یهو کیس رفتن.نمیدونم چجوری ولی یهو نگاهم رفت رو ته که دیدم داره بهم میکنه بهم خیره شده بود نمیتونستم کاری کنم که بهو هیون گفت: اون پفیلارو میدی خانم یخی
ا/ت: اره بیا
اون صحنم گذشت
.همینجوری داشتم پفیلا میخوردم که یهو متوجه نشدم که ته پفیلارو ربخته تو دستش داره میخوره منم داشتم از اون میخوردم
ا/ت: ای ببخشیددد
ته:(خنده) اشکال نداره
فیلمتموم شد.ساعت 3 بود
ا/ت: هوف خوابم میاد بریم بخوابیم
هیون: اوکی شما برید تو اتاقتون مام میریم
ته: اتاقمون؟
م/ب: اره دیگه کلا دوتا اتاق هست ینی اون یکیا درش قفله چون برای دوروز اجاره کردم دیگه اتاق بیشتر نگرفتم
ا/ت: خب پس مبینا تو بیا پیش من بخواب
هیون: نه مبینا هیجا نمیاد
ا/ت: هیونننن
هیون: همینی کهه هسسس شب بخیر
ا/ت: ن....
اومدم چیزی بگم که رفتن
ته: اشکالی نداره من همینجا میخوابم
ا/ت: نه نمیشا بیا بریم بالا شابد دوتا تخت داشت
رفتیم بالا و بله تخت دونفره بود و تخت دیگه ایی وجود نداشت
ا/ت: خب پس من میرم پایین میخوابم
ته: نمیشه
ا/ت: چرا
ته: چون سرددت میشه من میرم
ا/ت: خب اینجوری تو سردت میشه...
ته: پس چی کار کنیم
ا/ت: متکا بزاریم بینمون
ته:متکا نداریم..
ا/ت: هوف ینی چیی پس چه ویلاییی اینجا
ته: خب بیا همینجوری بخوابیم من اینور تخت میرم توم اوتور
ا/ت: باشه...
رفتیم تو تخت یدونه پتو بود...
م/ب: بگو ببینم چه خبره
ا/ت: وای مبینا هیچی عه
م/ب: اره هیچی نیست چرا انقد دارید طرفداری میکنید از هممم تهیونگ اصن ازین ادما نیست که با دخترا جورشه خیلی وقته که اینطوری نیست
ا/ت: خب الان من چیکار کنم
م/ب: این ینی اینکه از تو خو...
ا/ت: شیشششش خفه شو حرف نزننن
م/ب: دوسش داری؟؟
ا/ت: چرت و پرت نگو یجیزی بده بپوشم
م/ب: باشه بابا چی بدم
ا/ت: یه سوییشرت شلوار بده سرده
م/ب: این خوبه مشکلی نداری که مشکی نیست ملکه یخ ها
ا/ت: عه خفه شو انگار من از رنگای دیگه بدم میاد
م/ب: والا همیشه که مشکی میپوشی
ا/ت:ایش کوری اون موقع ها که رنگی میپوشم
م/ب: اره(خنده)
ا/ت: دیوونه(خنده)
م/ب: من میرم پایین پیش بچه ها تو ببپوش بیا
ا/ت:اوکی
لباسمو پوشیدم خیلی خوب شده بودم توش سوییشرتش کوتاه بود شلوراشم بهم میومد
رفتم پایین
ته:پس بجز رنگ مشکی رنگای دیگم بهت میاد
ا/ت:*لبخند
م/ب: خب بچهههه نظرتون چیه پرده و پرجکتورو بیارم اینجا فیلم ببینیممم
ا/ت: ارهههه توو هوای باز خوبه منم میرم خوراکی میارم
همچیو اوردیم
هیون: چه ژانری ببینیم
م/ب:همون فیلمرو بزار که قرار بود باهم ببینیم
هیون: اون دیگه خیلی عشقیه
ا/ت: وا خب باشه چه اشکالب داره
هیون: (خنده ریز)هیچی...
فیلمو گزاشت هیونو مبینا روی اونیکی مبلا نشستن
منم رفتم این طرف چون مجبور بودم مبل دیگه ایی نبود ته اومد نشست
فیلم شروع شد دیدیم وسطاش بود که یهو کیس رفتن.نمیدونم چجوری ولی یهو نگاهم رفت رو ته که دیدم داره بهم میکنه بهم خیره شده بود نمیتونستم کاری کنم که بهو هیون گفت: اون پفیلارو میدی خانم یخی
ا/ت: اره بیا
اون صحنم گذشت
.همینجوری داشتم پفیلا میخوردم که یهو متوجه نشدم که ته پفیلارو ربخته تو دستش داره میخوره منم داشتم از اون میخوردم
ا/ت: ای ببخشیددد
ته:(خنده) اشکال نداره
فیلمتموم شد.ساعت 3 بود
ا/ت: هوف خوابم میاد بریم بخوابیم
هیون: اوکی شما برید تو اتاقتون مام میریم
ته: اتاقمون؟
م/ب: اره دیگه کلا دوتا اتاق هست ینی اون یکیا درش قفله چون برای دوروز اجاره کردم دیگه اتاق بیشتر نگرفتم
ا/ت: خب پس مبینا تو بیا پیش من بخواب
هیون: نه مبینا هیجا نمیاد
ا/ت: هیونننن
هیون: همینی کهه هسسس شب بخیر
ا/ت: ن....
اومدم چیزی بگم که رفتن
ته: اشکالی نداره من همینجا میخوابم
ا/ت: نه نمیشا بیا بریم بالا شابد دوتا تخت داشت
رفتیم بالا و بله تخت دونفره بود و تخت دیگه ایی وجود نداشت
ا/ت: خب پس من میرم پایین میخوابم
ته: نمیشه
ا/ت: چرا
ته: چون سرددت میشه من میرم
ا/ت: خب اینجوری تو سردت میشه...
ته: پس چی کار کنیم
ا/ت: متکا بزاریم بینمون
ته:متکا نداریم..
ا/ت: هوف ینی چیی پس چه ویلاییی اینجا
ته: خب بیا همینجوری بخوابیم من اینور تخت میرم توم اوتور
ا/ت: باشه...
رفتیم تو تخت یدونه پتو بود...
۳.۹k
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.