murdererفصل²
murdererفصل²
پارت¹⁰
...
صبح"
صدای شکستن شیشه اومد سریع بلند شدم رفتم پایین تهیونگ و جیمین دیدم هردو به سمت هم اسلحه گرفته بودن
+بس کنید لطفا به هم شلیک نکنید
هردوشون نگاهی بهم کردن
تهیونگ:ات پس هنوز دوسش داری؟
چیزی نگفتم
تهیونگ:باورم نمیشه هنوز این قاتل دوست داری
جیمین:حرف دهنتو بفهم عوضی نه بیاد تویی هرشب با دخترایی دوست داشته باشه؟
+لطفا اسلحه هاتون بیارید پایین تهیونگ چرا همچین کاری میکنی؟
تهیونگ:چون عاشقت شدم
با حرف تهیونگ تعجب کردم
جیمین:خفه شو لورا ات ببر یه جای امن
لورا دستمو گرفت برد همه افرادهاشون داشتن تیر اندازی میکردن افتادم زمین
صدای شلیک بلندی شنیدم سرمو برگردوندم داد زدم
+جیمین
دویدم سمت جیمین
+جیمین حالت خوبه..
اشکی از گوشه چشمش ریخت
جیمین:پس هنوز منو دوست داری؟
+اره من هنوز عاشقتم
کل لباسم خونی شده بود پیشونی جیمین بوسیدم
تهیونگ:اگه تو مال نباشی پس نباید مال بقیه هم باشی
+تهیونگ لطفا..
اسلحه نشونه گرفت به من یهو لورا از پشت بهش شلیک کرد افتاد
چند نفر کمک کردن جیمین ببریم تو اتاقش تا دکتر بیاد
+جیمین حالت خوب میشه باشه؟
جیمین:نگران من نباش من خوبم..
دکتر اومد منم رفتم بیرون
...
چند ساعت بعد"
رفتم تو اتاق جیمین
نشستم کنار تخت دستشو گرفتم
+جیمین..
چشماشو باز کرد بهم نگاه کرد
جیمین:جانم
+بهتری؟
جیمین:الان که تو پیشمی اره
+منو ببخش جیمین من واقعا خیلی بی رحمم یه عوضی به تمام معنام
جیمین:همچین حرفی نزن تو باید منو ببخشی به زور تورو وارد عمارت کردم که دوباره عاشقم بشی
گریه کردم جیمین بغلم کردم
جیمین:هیش..چیزی نیست من دیگه الان پیشتم
...
پارت¹⁰
حمایت؟
چطور بود؟پارت بعدی شاید پارت آخر باشهه
پارت¹⁰
...
صبح"
صدای شکستن شیشه اومد سریع بلند شدم رفتم پایین تهیونگ و جیمین دیدم هردو به سمت هم اسلحه گرفته بودن
+بس کنید لطفا به هم شلیک نکنید
هردوشون نگاهی بهم کردن
تهیونگ:ات پس هنوز دوسش داری؟
چیزی نگفتم
تهیونگ:باورم نمیشه هنوز این قاتل دوست داری
جیمین:حرف دهنتو بفهم عوضی نه بیاد تویی هرشب با دخترایی دوست داشته باشه؟
+لطفا اسلحه هاتون بیارید پایین تهیونگ چرا همچین کاری میکنی؟
تهیونگ:چون عاشقت شدم
با حرف تهیونگ تعجب کردم
جیمین:خفه شو لورا ات ببر یه جای امن
لورا دستمو گرفت برد همه افرادهاشون داشتن تیر اندازی میکردن افتادم زمین
صدای شلیک بلندی شنیدم سرمو برگردوندم داد زدم
+جیمین
دویدم سمت جیمین
+جیمین حالت خوبه..
اشکی از گوشه چشمش ریخت
جیمین:پس هنوز منو دوست داری؟
+اره من هنوز عاشقتم
کل لباسم خونی شده بود پیشونی جیمین بوسیدم
تهیونگ:اگه تو مال نباشی پس نباید مال بقیه هم باشی
+تهیونگ لطفا..
اسلحه نشونه گرفت به من یهو لورا از پشت بهش شلیک کرد افتاد
چند نفر کمک کردن جیمین ببریم تو اتاقش تا دکتر بیاد
+جیمین حالت خوب میشه باشه؟
جیمین:نگران من نباش من خوبم..
دکتر اومد منم رفتم بیرون
...
چند ساعت بعد"
رفتم تو اتاق جیمین
نشستم کنار تخت دستشو گرفتم
+جیمین..
چشماشو باز کرد بهم نگاه کرد
جیمین:جانم
+بهتری؟
جیمین:الان که تو پیشمی اره
+منو ببخش جیمین من واقعا خیلی بی رحمم یه عوضی به تمام معنام
جیمین:همچین حرفی نزن تو باید منو ببخشی به زور تورو وارد عمارت کردم که دوباره عاشقم بشی
گریه کردم جیمین بغلم کردم
جیمین:هیش..چیزی نیست من دیگه الان پیشتم
...
پارت¹⁰
حمایت؟
چطور بود؟پارت بعدی شاید پارت آخر باشهه
۸.۴k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.