کاردیشلریم و سوسعم (پارت14)
دروک: پس میری پیشش
سوسن: بنظرت چیکار کنم؟
دروک: هیچی
سوسن: درووووک اینجوری رفتار نکن دیگه میدونم تو ازشون خوشت نمیاد و نمیخوای منم زیاد دور و برشون باشم ولی راه دیگه ای ندارم خب استاد تکلیف داده منو عمر هم هم گروهیم اینطوری نکن دیگه ایییییش
دروک: قانع شدم میتونی بری
سوسن: بنظرت من الان ازت اجازه گرفتم؟
دروک: سوزی جون داداش بزرگه منم دیگه اجازه نگرفتی ولی اگه من اجازه ندم نمیتونی بری
سوسن: بچه پرو رو نگا😂😐
دروک: برو حاضر شو شاهزده رو منتظر نزار
سوسن:یک ساعت دیگه قرار داریم... من برم تا موقع دوش بگیرم حاضر شم
دروک: برو منم منتظر زنگ آسیه ام
سوسن: چرا تو زنگ نمیزنی بهش؟
دروک: خوشم نمیاد سوزی
سوسن: اگه عمر خوشش نمیومد به من زنگ بزنه تو میزاشتی من بهش زنگ بزنم؟
دید نویسنده: دروک قاطی میکنه😂
دروک: معلومه که نه
سوسن: خب پس شاید عمر هم نمیزاره آسیه بهت زنگ بزنه
دروک: عمر کوچولو مال این حرفا نیست باوا ولی باشه من زنگ میزنم
توهم برو حاضر شو
سوسن: باشه من رفتم داداش جون
دروک: حتما میخواد من برسونمش که میگه داداش جون😂😐
سوسن: رفتم طبقه بالا از اتاقم حولمو برداشتم
ادامه دارد...
سوسن: بنظرت چیکار کنم؟
دروک: هیچی
سوسن: درووووک اینجوری رفتار نکن دیگه میدونم تو ازشون خوشت نمیاد و نمیخوای منم زیاد دور و برشون باشم ولی راه دیگه ای ندارم خب استاد تکلیف داده منو عمر هم هم گروهیم اینطوری نکن دیگه ایییییش
دروک: قانع شدم میتونی بری
سوسن: بنظرت من الان ازت اجازه گرفتم؟
دروک: سوزی جون داداش بزرگه منم دیگه اجازه نگرفتی ولی اگه من اجازه ندم نمیتونی بری
سوسن: بچه پرو رو نگا😂😐
دروک: برو حاضر شو شاهزده رو منتظر نزار
سوسن:یک ساعت دیگه قرار داریم... من برم تا موقع دوش بگیرم حاضر شم
دروک: برو منم منتظر زنگ آسیه ام
سوسن: چرا تو زنگ نمیزنی بهش؟
دروک: خوشم نمیاد سوزی
سوسن: اگه عمر خوشش نمیومد به من زنگ بزنه تو میزاشتی من بهش زنگ بزنم؟
دید نویسنده: دروک قاطی میکنه😂
دروک: معلومه که نه
سوسن: خب پس شاید عمر هم نمیزاره آسیه بهت زنگ بزنه
دروک: عمر کوچولو مال این حرفا نیست باوا ولی باشه من زنگ میزنم
توهم برو حاضر شو
سوسن: باشه من رفتم داداش جون
دروک: حتما میخواد من برسونمش که میگه داداش جون😂😐
سوسن: رفتم طبقه بالا از اتاقم حولمو برداشتم
ادامه دارد...
۷۱۵
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.