تصادف عشقp16
ا.ت تا نامه و میخونه رو زمین میشینه و زانوهاش و بغل میکنه گریه میکنه و داد میزنه..
کوک با دیدن وضع ا.ت قلبش داشت ذوب میشد، احساس عجیبی داشت، ترکیبی از درد،عشق،دلتنگی،خشم،ناراحتی… همشون باهم ترکیب شده بودن و انگار جعون جدیدی و ساخته بودن… جعونه که میتونست همین لحظه یه کشور و نابود بکنه.. هرچی نباشه دخترش و که بعد سه سال پیدا کرده بود ازش دور کرده بودن
کوک ویو.
نتونستم تحمل کنم زنگ زدم جیمین
«مکالمه»
-هیونگ
جیمین: چی میگی
-ازت میخوام یه نفر به اسم شین لیام و برام پیدا کنی
جیمین: کوک چیزی شده؟
-اون عوضی دخترم و دزدیده
جیمین: گه خوردهه( ایشون یونا و خیلی دوست داره)
-پیداش که کردی تمام افراد آماده میکنی میریم سر وقتش(مستر جعون مافیا هستن یادتون که نرفته؟)
جیمین: نگران نباش پیداش میکنم
«پایان مکالمه»
رفتم بغل ا.ت نشستم و بغلش کردم
-هیششش نمیخوام فندقم ام گریه کنه
+یونا..هق.. یونای من نیست (گریه سگی)
-تو جزو دارایی های منی یونا هم همینطور منم اجازه نمیدم چشمای داراییهام خراب بشه(اشکای ا.ت و پاک میکنه) یا یه نفر اونا و بدزده خب؟
+یونا و پیدا میکنی؟
-اره یونا پیدا میکنم بعدم لیام عوضی میکشم تا اون میشا بفهمه نباید با اموال جعون بازی کنه(خدا بده از این شوهرا)
+باشه
-پاشو برو یکم استراحت کن، یونا و پیدا میکنم بهت قول میدم فندقم
+کوک
-هوم؟
+دوست دارم
-منم همینطور حالا برو بخواب، منم این خونا و تمیز میکنم
+باشه کمک خواستی صدام کنه
ا.ت رفت خوابید.. یونا و ا.ت خیلی بهم وابستهان باید یونا و پیدا کنم وگرنه هردوشون خورد میشن.. کتم و در آوردم شروع کردم تمیز کردن خونه
«دوساعت بعد»
بالاخره تموم شد
رفتم طبقه بالا سمت اتاق مشترک منو ا.ت در و که باز کردم با یه فرشته مواجه شدم.. اخه قیافشونگاه کننننن، اون لیام عوضی چطوری دلش میاد کاری کنه همیچین زنی اونجوری زجه بزنه و گریه کنه؟ شده به خاطر گریه های ا.ت هم لیام و پیدا میکنم..
.
.
.
.
.
شماها از این شوهرا دلتون خواست نه؟😭😭
لایک۱۰
کامنت۵
کوک با دیدن وضع ا.ت قلبش داشت ذوب میشد، احساس عجیبی داشت، ترکیبی از درد،عشق،دلتنگی،خشم،ناراحتی… همشون باهم ترکیب شده بودن و انگار جعون جدیدی و ساخته بودن… جعونه که میتونست همین لحظه یه کشور و نابود بکنه.. هرچی نباشه دخترش و که بعد سه سال پیدا کرده بود ازش دور کرده بودن
کوک ویو.
نتونستم تحمل کنم زنگ زدم جیمین
«مکالمه»
-هیونگ
جیمین: چی میگی
-ازت میخوام یه نفر به اسم شین لیام و برام پیدا کنی
جیمین: کوک چیزی شده؟
-اون عوضی دخترم و دزدیده
جیمین: گه خوردهه( ایشون یونا و خیلی دوست داره)
-پیداش که کردی تمام افراد آماده میکنی میریم سر وقتش(مستر جعون مافیا هستن یادتون که نرفته؟)
جیمین: نگران نباش پیداش میکنم
«پایان مکالمه»
رفتم بغل ا.ت نشستم و بغلش کردم
-هیششش نمیخوام فندقم ام گریه کنه
+یونا..هق.. یونای من نیست (گریه سگی)
-تو جزو دارایی های منی یونا هم همینطور منم اجازه نمیدم چشمای داراییهام خراب بشه(اشکای ا.ت و پاک میکنه) یا یه نفر اونا و بدزده خب؟
+یونا و پیدا میکنی؟
-اره یونا پیدا میکنم بعدم لیام عوضی میکشم تا اون میشا بفهمه نباید با اموال جعون بازی کنه(خدا بده از این شوهرا)
+باشه
-پاشو برو یکم استراحت کن، یونا و پیدا میکنم بهت قول میدم فندقم
+کوک
-هوم؟
+دوست دارم
-منم همینطور حالا برو بخواب، منم این خونا و تمیز میکنم
+باشه کمک خواستی صدام کنه
ا.ت رفت خوابید.. یونا و ا.ت خیلی بهم وابستهان باید یونا و پیدا کنم وگرنه هردوشون خورد میشن.. کتم و در آوردم شروع کردم تمیز کردن خونه
«دوساعت بعد»
بالاخره تموم شد
رفتم طبقه بالا سمت اتاق مشترک منو ا.ت در و که باز کردم با یه فرشته مواجه شدم.. اخه قیافشونگاه کننننن، اون لیام عوضی چطوری دلش میاد کاری کنه همیچین زنی اونجوری زجه بزنه و گریه کنه؟ شده به خاطر گریه های ا.ت هم لیام و پیدا میکنم..
.
.
.
.
.
شماها از این شوهرا دلتون خواست نه؟😭😭
لایک۱۰
کامنت۵
۱۲۳
۰۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.