فیک درخشش. پارت۳
رسیدیم بیمارستان
ویو تهیونگ
رسیدیم بیمارستان خیلی نگران ./ت شدم
میخواستم ۲ روز دیگه بهش بگم «خودتون ۲روز دیگه میفهمید »
رفتم داخل ./ت رو از ماشین آمبولانس با تخت آوردن بیرون از سرش خیلی خون میومد
قلبم تند تند میزد رفتم تو ./ت رو بردن تو منتظر موندم تا دکتر بیاد
۱ساعت بعد
دکتر اومد بیرون
دکتر :سلام
تهیونگ :س.....سلام .....ح.حال ../ت خ.....خوبه
دکتر : بله زنه شما خوبه فقط خیلی به کمک نیاز داره
توی ذهن تهیونگ:
اون اون زنه من نیست اما میشه
ادامه ی حرف دکتر
دکتر : به پاش ضربه ی زیادی خوره سرش هم بد ضربه ای خورده
تا یک هفته راه نره
مواضبه زنتون باشید
تهیونگ:ب.....باشه
تهیونگ : میتونم برم ببینمش «بغض»
دکتر: بله
ویو تهیونگ
از دکتر اجازه گرفتم تا برم پیش ./ت رفتم اتاقه ./ت رو بهم نشون داد رفتم توی اتاق و............
ویو تهیونگ
رسیدیم بیمارستان خیلی نگران ./ت شدم
میخواستم ۲ روز دیگه بهش بگم «خودتون ۲روز دیگه میفهمید »
رفتم داخل ./ت رو از ماشین آمبولانس با تخت آوردن بیرون از سرش خیلی خون میومد
قلبم تند تند میزد رفتم تو ./ت رو بردن تو منتظر موندم تا دکتر بیاد
۱ساعت بعد
دکتر اومد بیرون
دکتر :سلام
تهیونگ :س.....سلام .....ح.حال ../ت خ.....خوبه
دکتر : بله زنه شما خوبه فقط خیلی به کمک نیاز داره
توی ذهن تهیونگ:
اون اون زنه من نیست اما میشه
ادامه ی حرف دکتر
دکتر : به پاش ضربه ی زیادی خوره سرش هم بد ضربه ای خورده
تا یک هفته راه نره
مواضبه زنتون باشید
تهیونگ:ب.....باشه
تهیونگ : میتونم برم ببینمش «بغض»
دکتر: بله
ویو تهیونگ
از دکتر اجازه گرفتم تا برم پیش ./ت رفتم اتاقه ./ت رو بهم نشون داد رفتم توی اتاق و............
۸.۳k
۲۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.