ترس از تنهایی 🤍🖤 •°Part 22°•
(لیانا)
دکتر لی شروع به معاینه کرد و جونگ کوک هم همونجا ایستاده بود و به نگرانی به صفحه نمایشی که کوچولوش توش دیده میشد نگاه میکرد از یه طرف نگران و از طرف دیگه از دیدن توت فرنگی کوچولوش خوشحال بود و باورش نمیشد که اون بچه خودش باشه
د.ل: خب خب خداروشکر هم وضعیت نینی خوبه هم مامانش فقط دیگه نبینم فشارت بیوفته ها همیشه یه چیزی بغل دستت باشه ضعف کردی بنداز دهنت اکی
لیانا: چشم
د.ل: خدارو شکر فقط بخاطر فشارت بوده اگر فشار عصبی بود اوضاع خیلی بد میشد و اینکه قرصا کار خودشونو کردن و سیستم بدنیت اوضاعش بهتره
لیانا: خیلی ممنونم
د.ل: خب دیگه مواظب خودت باش
جونگ کوک: مرسی خیلی زحمت کشیدی لیانا دیگه باید بریم بیب دیر وقته
لیانا: کوک میشه یه دقیقه من با دکتر تنها باشم زودی میام
جونگ کوک: اکی من بیرون منتظرم
جونگ کوک رفت بیرون و دکتر لی منتظر بود تا ببینه لیانا چی میخواد بگه
لیانا: دکتر میگم من میتونم سکس داشته باشم آخه جونگ کوک میگه برام خطرناکه
د.ل: اگر قبل از ازمایشت بود آره خطر ناک بود ولی الان میتونین انجامش بدین مشکلی نداره فقط یه سری نکات باید رعایت بشه که جونگ کوک خودش میدونه
لیانا: خیلی ممنونم شب خوش فعلا
د.ل: شب بخیر خداحافظ
لیانا از اتاق اومد بیرون و همراه جونگ کوک به طرف ماشین رفتن و نشستن داخلش
جونگ کوک: حالت خوبه؟
لیانا: آره
جونگ کوک: از دستم عصبانی
لیانا: نه برای چی باید عصبانی بشم تو که اونو انتخاب نکردی فقط اون لحظه که گفتی یکم چیز شدم وگر نه من ازدستت عصبی نیستم
جونگ کوک: مرسی عشقم
جونگ کوک ماشین رو روشن کرد و حرکت کرد به سمت خونه
لیانا: راستی کوک از دکتر پرسیدم گفت میتونیم انجامش بدیم
جونگ کوک: چی رو؟
لیانا: سکس
جونگ کوک: عشقم فکر کنم خیلی نیاز داری بهشا
لیانا: میدونی آخرین رابطمون کی بوده دوست دارم انجامش بدم خب
جونگ کوک: بله میدونم چون همون آخرین بار بچه ساختیم بیب بعدم بزار برسیم خونه چشم انجامش میدیم تا خیالت راحت بشه
لیانا: اخجون
جونگ کوک لبخندی به شیطنت لیانا زد اون دختر از اول هم همینطور شیطون بود و البته جونگ کوک هم بدش نمیومد بالاخره اونا رسیدن خونه و ....
کپی ممنوع ❌
دکتر لی شروع به معاینه کرد و جونگ کوک هم همونجا ایستاده بود و به نگرانی به صفحه نمایشی که کوچولوش توش دیده میشد نگاه میکرد از یه طرف نگران و از طرف دیگه از دیدن توت فرنگی کوچولوش خوشحال بود و باورش نمیشد که اون بچه خودش باشه
د.ل: خب خب خداروشکر هم وضعیت نینی خوبه هم مامانش فقط دیگه نبینم فشارت بیوفته ها همیشه یه چیزی بغل دستت باشه ضعف کردی بنداز دهنت اکی
لیانا: چشم
د.ل: خدارو شکر فقط بخاطر فشارت بوده اگر فشار عصبی بود اوضاع خیلی بد میشد و اینکه قرصا کار خودشونو کردن و سیستم بدنیت اوضاعش بهتره
لیانا: خیلی ممنونم
د.ل: خب دیگه مواظب خودت باش
جونگ کوک: مرسی خیلی زحمت کشیدی لیانا دیگه باید بریم بیب دیر وقته
لیانا: کوک میشه یه دقیقه من با دکتر تنها باشم زودی میام
جونگ کوک: اکی من بیرون منتظرم
جونگ کوک رفت بیرون و دکتر لی منتظر بود تا ببینه لیانا چی میخواد بگه
لیانا: دکتر میگم من میتونم سکس داشته باشم آخه جونگ کوک میگه برام خطرناکه
د.ل: اگر قبل از ازمایشت بود آره خطر ناک بود ولی الان میتونین انجامش بدین مشکلی نداره فقط یه سری نکات باید رعایت بشه که جونگ کوک خودش میدونه
لیانا: خیلی ممنونم شب خوش فعلا
د.ل: شب بخیر خداحافظ
لیانا از اتاق اومد بیرون و همراه جونگ کوک به طرف ماشین رفتن و نشستن داخلش
جونگ کوک: حالت خوبه؟
لیانا: آره
جونگ کوک: از دستم عصبانی
لیانا: نه برای چی باید عصبانی بشم تو که اونو انتخاب نکردی فقط اون لحظه که گفتی یکم چیز شدم وگر نه من ازدستت عصبی نیستم
جونگ کوک: مرسی عشقم
جونگ کوک ماشین رو روشن کرد و حرکت کرد به سمت خونه
لیانا: راستی کوک از دکتر پرسیدم گفت میتونیم انجامش بدیم
جونگ کوک: چی رو؟
لیانا: سکس
جونگ کوک: عشقم فکر کنم خیلی نیاز داری بهشا
لیانا: میدونی آخرین رابطمون کی بوده دوست دارم انجامش بدم خب
جونگ کوک: بله میدونم چون همون آخرین بار بچه ساختیم بیب بعدم بزار برسیم خونه چشم انجامش میدیم تا خیالت راحت بشه
لیانا: اخجون
جونگ کوک لبخندی به شیطنت لیانا زد اون دختر از اول هم همینطور شیطون بود و البته جونگ کوک هم بدش نمیومد بالاخره اونا رسیدن خونه و ....
کپی ممنوع ❌
۹۰.۱k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.