معنای ستّاری خداوند
برشی از کتاب بارانداز حکمت صفحه 50 اثر استاد علی اکبر خانجانی
بسم الله الظاهر
1. بسیاری از خوانندگان آثار ما این سؤال را پیش میآورند که: مگر نه اینکه دین خدا تماماً ستاری و عیبپوشی از خلق است و امامان و عارفان ما ستاران جامعه و مظھر رحمت خدا بر مردمان بودند. پس چرا آثار شما ھمهی اسرار مگوی خلق را برملا کردہ است و آبروی بشریت را بردہ است و ھمهی پردہھا را دریدہ است. آیا این امری عارفانه و خداپسندانه است؟
2. خداوند در کتابش بارھا تأکید میکند که «اکثر مردم کافر و منافق و احمق و فاسق ھستند» آیا این با رحمت خدا در تضاد است؟ علی (ع) که خود مظھر عشق خدا به خلق است در نھجالبلاغه خطبهھایی دربارهی جھل و تبھکاری و حقارت مردم ایراد نمودہ است که در تاریخِ خطابهھای بشر سابقه ندارد و بعداً ھم تکرار نشدہ است. علی (ع) که مظھر ستاری و عیبپوشی بودہ، پس این حرفھایش چه معنایی دارد؟ آیا آسیبشناسی و تشخیص امراض در علوم پزشکی و روانپزشکی به معنای بیحرمتی به بشریت است؟
3. مسئلهی ستاری مربوط به ھویت افراد خاص با نام و نشان است و نه مربوط به بشر نوعی و عامهی بشری.
4. ستاری یک معنای خلاق و تربیتی است و مطلقاً بهمعنای کتمان فیزیکی عیوب و امراض نیست. اگر چنین باشد که عین فریبکاری و تصدیق مفاسد و جھل بشر است؛ مانند والدینی که از فرط نژادپرستی، مفاسد اخلاقی و عیوب فرزند خود را نادیدہ گرفته و بلکه آن را حسنات فرض میکنند و فرزند خود را دیوانه و تبھکار میسازند و به جان جامعه میاندازند و عذاب روح خودشان ھم میکنند و فرزند را ھم سیاہبخت و نابود میسازند. اینکه رحمت نیست، بلکه اتفاقاً بیرحمیو غایت خودپرستی و بیمسئولیتی و شقاوت است.
5. ستاری و عیبپوشی و رازداری برای آن است که آدمی دریدہ و وقیح نگردد و از اصلاح خود مأیوس نشود، نه اینکه در پلیدی و جھلش قھارتر و مفتخر گردد و ریاکارتر شود.
6. ستاری، امری مربوط به جاھلان است و نه کسانی که آگاھانه و به عمد و دانسته پلیدی و ستم میکنند و حقوق دیگران را مورد تجاوز قرار میدھند. ترحم به گرگ ھار بیرحمیبه گوسفندان است.
7. ستاری به قصد تربیت و اصلاح و رشد است، وگرنه به خودی خود ارزشی ندارد و بلکه ضد ارزش است که آدمی ظلم عمدی و آگاھانهی دیگران را پنھان دارد تا آبرویشان نرود و به ظلم ادامه دھند.
8. قانون خلقت بر ظھور بلاوقفهی جھان و جھانیان است و نه کتمان و ستاری و رازواری. و رشد ھم امری دقیقاً مترادف با ظھور باطن انسان است. بنابراین ستاری یک تاکتیک موقتی در امر تربیت و ظھور است.
9. خداوند آنان را که صادقانه در اصلاح نفس خود میکوشند مورد ستاری خود قرار میدھد که ظھور و بروز امارگی نفس آنھا در معرض دید مردم قرار نگیرد و بیآبرو نشوند تا آنجا که نوبت به ظھور و بروز نفس مطمئنه و واحدہ برسد که ظھوری با افتخار و الھی است آنگاہ که نفس امارہ پاک و تزکیه گردیدہ است.
10. بنابراین حق ھموارہ با ظھور است و نه ستاری. یعنی حق با ریا و کتمان و پنھانکاری نیست که سنت کافران و تبھکاران است.
11. رشد، که ھمان معرفت نفس است، حاصل ظھور نفس انسان مؤمن در عرصهی جھاد و تزکیه است. عرفان، محصول ظھور است و نه کتمان و انکار و پنھانسازی و ستاری. و این ھمان حق صدق است، صدق در ظھور و ظھور صادقانه.
12. و کمال ظھور انسان در جھان، ھمان واقعهی لقاءالله است که دیدار با جمال ذات خویشتن است که قیامت نفس انسان عارف است. ...
این کتاب را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:
www.khanjany.com
بسم الله الظاهر
1. بسیاری از خوانندگان آثار ما این سؤال را پیش میآورند که: مگر نه اینکه دین خدا تماماً ستاری و عیبپوشی از خلق است و امامان و عارفان ما ستاران جامعه و مظھر رحمت خدا بر مردمان بودند. پس چرا آثار شما ھمهی اسرار مگوی خلق را برملا کردہ است و آبروی بشریت را بردہ است و ھمهی پردہھا را دریدہ است. آیا این امری عارفانه و خداپسندانه است؟
2. خداوند در کتابش بارھا تأکید میکند که «اکثر مردم کافر و منافق و احمق و فاسق ھستند» آیا این با رحمت خدا در تضاد است؟ علی (ع) که خود مظھر عشق خدا به خلق است در نھجالبلاغه خطبهھایی دربارهی جھل و تبھکاری و حقارت مردم ایراد نمودہ است که در تاریخِ خطابهھای بشر سابقه ندارد و بعداً ھم تکرار نشدہ است. علی (ع) که مظھر ستاری و عیبپوشی بودہ، پس این حرفھایش چه معنایی دارد؟ آیا آسیبشناسی و تشخیص امراض در علوم پزشکی و روانپزشکی به معنای بیحرمتی به بشریت است؟
3. مسئلهی ستاری مربوط به ھویت افراد خاص با نام و نشان است و نه مربوط به بشر نوعی و عامهی بشری.
4. ستاری یک معنای خلاق و تربیتی است و مطلقاً بهمعنای کتمان فیزیکی عیوب و امراض نیست. اگر چنین باشد که عین فریبکاری و تصدیق مفاسد و جھل بشر است؛ مانند والدینی که از فرط نژادپرستی، مفاسد اخلاقی و عیوب فرزند خود را نادیدہ گرفته و بلکه آن را حسنات فرض میکنند و فرزند خود را دیوانه و تبھکار میسازند و به جان جامعه میاندازند و عذاب روح خودشان ھم میکنند و فرزند را ھم سیاہبخت و نابود میسازند. اینکه رحمت نیست، بلکه اتفاقاً بیرحمیو غایت خودپرستی و بیمسئولیتی و شقاوت است.
5. ستاری و عیبپوشی و رازداری برای آن است که آدمی دریدہ و وقیح نگردد و از اصلاح خود مأیوس نشود، نه اینکه در پلیدی و جھلش قھارتر و مفتخر گردد و ریاکارتر شود.
6. ستاری، امری مربوط به جاھلان است و نه کسانی که آگاھانه و به عمد و دانسته پلیدی و ستم میکنند و حقوق دیگران را مورد تجاوز قرار میدھند. ترحم به گرگ ھار بیرحمیبه گوسفندان است.
7. ستاری به قصد تربیت و اصلاح و رشد است، وگرنه به خودی خود ارزشی ندارد و بلکه ضد ارزش است که آدمی ظلم عمدی و آگاھانهی دیگران را پنھان دارد تا آبرویشان نرود و به ظلم ادامه دھند.
8. قانون خلقت بر ظھور بلاوقفهی جھان و جھانیان است و نه کتمان و ستاری و رازواری. و رشد ھم امری دقیقاً مترادف با ظھور باطن انسان است. بنابراین ستاری یک تاکتیک موقتی در امر تربیت و ظھور است.
9. خداوند آنان را که صادقانه در اصلاح نفس خود میکوشند مورد ستاری خود قرار میدھد که ظھور و بروز امارگی نفس آنھا در معرض دید مردم قرار نگیرد و بیآبرو نشوند تا آنجا که نوبت به ظھور و بروز نفس مطمئنه و واحدہ برسد که ظھوری با افتخار و الھی است آنگاہ که نفس امارہ پاک و تزکیه گردیدہ است.
10. بنابراین حق ھموارہ با ظھور است و نه ستاری. یعنی حق با ریا و کتمان و پنھانکاری نیست که سنت کافران و تبھکاران است.
11. رشد، که ھمان معرفت نفس است، حاصل ظھور نفس انسان مؤمن در عرصهی جھاد و تزکیه است. عرفان، محصول ظھور است و نه کتمان و انکار و پنھانسازی و ستاری. و این ھمان حق صدق است، صدق در ظھور و ظھور صادقانه.
12. و کمال ظھور انسان در جھان، ھمان واقعهی لقاءالله است که دیدار با جمال ذات خویشتن است که قیامت نفس انسان عارف است. ...
این کتاب را از لینک زیر بصورت رایگان دانلود کنید:
www.khanjany.com
۱.۲k
۰۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.