پارت ۳ عشق ونفرت
پارت ۳ عشق ونفرت
از زبان شدو
وارد کلاس شدم سیلور داشت با یه گربه وآفتاب پرس بنفش حرف می زد سونیکم
کنار یه روباه دو دم زرد نشسته بود وباهاش حرف میزد نیومده صمیمی شدن من رفتم روی نیمکت نشستم
به سونیک نگاه کردم رنگش پریده بود یعنی چی شده بود بعد هم یه جوجه تیغی صورتی اومد نشست پشت میزسونیک بعد از چند دقیقه بقیه هم اومدن معلم بلاخره اومد بعد از آمد معلم خودمونو معرفی کردیم اول یه گوجه قرمز اومد وگفت من ناکلزم بعد بترتیب (امی ،تیلز،کریم،اسپیو،بلیز...)
تا اینکه نوبت رسید به یه جوجه تیغی
سبز اول سلام کرد وگفت من اسکروج خارپشتم هستم من تو زهنم اصلا به ما چه که توکی هستی
چشمم به سونیک افتاد ترس از چشماش معلوم بود معلومه از دیدن اسکروج شکه شده بعد از معرفی معلم تیا درس را شروع کرد سونیک هم زیر چشمی به اسکروج نگاه می کرد خدا می دونه چی شده (بعداز کلاس) سونیک تمام ماجرا رو برای من و سیلور تعریف کرد خیلی عجیب بود داشتیم حرف می زدیم که
از زبان اینفییت
داشتم تو حیات مدرسه چرخ می زدم که دیدم سونیک سیلور و اون پوکر دارن حرف می زنن معلومه نگرانن سونیک تا منو دید دوید سمتم وپرسید:شب صدای خنده وگریه شنیدم
من اول تعجب کردم بعد گفتم:نه مشکلی پیش امده
بعدسونیک با حالتی که معلومه نا امید شده گفت :نه چیزی نشده ممنون بعد رفت یعنی چی شده
(پارت بعدی ترس)
از زبان شدو
وارد کلاس شدم سیلور داشت با یه گربه وآفتاب پرس بنفش حرف می زد سونیکم
کنار یه روباه دو دم زرد نشسته بود وباهاش حرف میزد نیومده صمیمی شدن من رفتم روی نیمکت نشستم
به سونیک نگاه کردم رنگش پریده بود یعنی چی شده بود بعد هم یه جوجه تیغی صورتی اومد نشست پشت میزسونیک بعد از چند دقیقه بقیه هم اومدن معلم بلاخره اومد بعد از آمد معلم خودمونو معرفی کردیم اول یه گوجه قرمز اومد وگفت من ناکلزم بعد بترتیب (امی ،تیلز،کریم،اسپیو،بلیز...)
تا اینکه نوبت رسید به یه جوجه تیغی
سبز اول سلام کرد وگفت من اسکروج خارپشتم هستم من تو زهنم اصلا به ما چه که توکی هستی
چشمم به سونیک افتاد ترس از چشماش معلوم بود معلومه از دیدن اسکروج شکه شده بعد از معرفی معلم تیا درس را شروع کرد سونیک هم زیر چشمی به اسکروج نگاه می کرد خدا می دونه چی شده (بعداز کلاس) سونیک تمام ماجرا رو برای من و سیلور تعریف کرد خیلی عجیب بود داشتیم حرف می زدیم که
از زبان اینفییت
داشتم تو حیات مدرسه چرخ می زدم که دیدم سونیک سیلور و اون پوکر دارن حرف می زنن معلومه نگرانن سونیک تا منو دید دوید سمتم وپرسید:شب صدای خنده وگریه شنیدم
من اول تعجب کردم بعد گفتم:نه مشکلی پیش امده
بعدسونیک با حالتی که معلومه نا امید شده گفت :نه چیزی نشده ممنون بعد رفت یعنی چی شده
(پارت بعدی ترس)
۱.۴k
۲۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.