پارت⁴

پارت⁴

بعد از امضا کردن فرم،دازای کون برام توضیح میده ک بعد از اینکه عضو اونا شدم،چه چیز هایی بدست اوردم:از طرف مافیای بندر برامون مقدار زیادی پول فرستادن...با این پول میتونیم از تو محافظت کنیم و بفرستیمت مدرسه و...

بعد هم میرم وسایلم رو جمع میکنم...

گذر زمان*

سوار ماشین میشم و شیکیزاوا رو میبینم ک برام دست تکون میده و منم سرم رو برای خداحافظی تکون میدم...

توی راه رو چمدونم ضرب میگیرم و میپرسم:قراره کجا بریم؟

_قراره برای آموزش های کوچکی تورو ببریم تو مافیای بندر...اما بعد از مدتی ب توکیو منتقل میشیم
_______________
از زبان دازای]

هینا چان ازم میپرسه:قراره کجا بریم؟

کمی فکر میکنم و میگم:قراره برایآموزش های کوچکی تورو ببریم تو مافیای بندر...اما بعد از مدتی ب توکیو منتقل میشیم

با ی ذوق بچگونه ای ب جلو خم میشه و میگه:تفنگ و اینا هم بهم میدین؟منم میخوام عضو مافیای بندر بشم!

چویا آهی میکشه و میگه:تو قرار نیست عضو مافیا بندر بشی!فقط تو انجام کاری ب ما کمک میکنی!

زبونش رو در میاره و میگه:کی از تو نظر خواست؟زد حال!

برای اینکه دعوا راه نیوفته میگم:اونجارو ببین!ی رستورانه!منکه خیلی دلم توفوی آب‌پز میخواد!بریم یچیزایی بگیریم

_اوک

+منم یکم گرسنمه