پارت ³
پارت ³
my idol part of me
آیدل من بخشی از وجودم
ویو ات:
با سختی و بدبختی از روی تخت دل کندم اصلاً دلم نمیخواست به مدرسه برم دوست داشتم توی خونه بمونم و جایی نرم و تا آخر عمر خودم رو اینجا حبس کنم ه کبودیهای روی بدنم نگاهی انداختم هه دیگه نمیکشم اگر شکایت کنم هیچ فایده نداره اونا از من زرنگ ترن البته هیچکس نمیدونه من پولدارترین آدم توی کشور هستم لی من خوشم نمیاد پز دادم و همه فکر میکنن من یه آدم فقیرم امروز یونیفرم مدرسم رو با بدبختی پوشیدم و به سمت در خونه حرکت کردم از آجوما خداحافظی کردم و به سمت در حرکت کردم درو باز کردم و رفتم بیرون بازم راننده شخصی جلوی در ایستاده بود تا من رو ببره منم بدون هیچ حرف پیاده تا دانشگاه رفتم بدون اینکه حتی سوار اتوبوس بشم نمیخواستم حتی یک دقیقه زودتر برسم وقتی رسیدم دانشگاه هنوز کلاس شروع نشده بود و من وقت داشتم به سمت بوفه مدرسه حرکت کردم و یه دونه کاپوچینو گرفتم در حال خوردنش بودم که لینا اومد و گفت
لینا :بخور نمیری
لینو :اومد کاپوچینو آت رو انداخت سرش و آت با سوختگی وحشتناکی مواجه شد هیچکس حتی لیو نمیدونست که روی مدیر مدرسه کاپوچینو ریخته و باعث شده اون به شدت ضربه بخوره اگر لینو میدونست اون مدیر مدرسه است حتی بهش نزدیک هم نمیشد و باعث نمیشد اون ضربه بخوره عطر سریعاً به سمت سرویس بهداشتی حرکت کرد زمانی که رسید به داخل رفت با سوختگی بدی مواجه شد جوری که حتی پوستش هم کنده بود پوست سفید رنگش به رنگ آتیش در اومده بود پاهای چاق و بزرگش به شدت درد میکردنو نمیتونست اصلا کاری بکنه
اگر دیدی خبری ازم نیست یعنی مسدود شدم و اینجا ادامه میدم
آیدی:@yuibfgvdswdfhvjt1234566789
my idol part of me
آیدل من بخشی از وجودم
ویو ات:
با سختی و بدبختی از روی تخت دل کندم اصلاً دلم نمیخواست به مدرسه برم دوست داشتم توی خونه بمونم و جایی نرم و تا آخر عمر خودم رو اینجا حبس کنم ه کبودیهای روی بدنم نگاهی انداختم هه دیگه نمیکشم اگر شکایت کنم هیچ فایده نداره اونا از من زرنگ ترن البته هیچکس نمیدونه من پولدارترین آدم توی کشور هستم لی من خوشم نمیاد پز دادم و همه فکر میکنن من یه آدم فقیرم امروز یونیفرم مدرسم رو با بدبختی پوشیدم و به سمت در خونه حرکت کردم از آجوما خداحافظی کردم و به سمت در حرکت کردم درو باز کردم و رفتم بیرون بازم راننده شخصی جلوی در ایستاده بود تا من رو ببره منم بدون هیچ حرف پیاده تا دانشگاه رفتم بدون اینکه حتی سوار اتوبوس بشم نمیخواستم حتی یک دقیقه زودتر برسم وقتی رسیدم دانشگاه هنوز کلاس شروع نشده بود و من وقت داشتم به سمت بوفه مدرسه حرکت کردم و یه دونه کاپوچینو گرفتم در حال خوردنش بودم که لینا اومد و گفت
لینا :بخور نمیری
لینو :اومد کاپوچینو آت رو انداخت سرش و آت با سوختگی وحشتناکی مواجه شد هیچکس حتی لیو نمیدونست که روی مدیر مدرسه کاپوچینو ریخته و باعث شده اون به شدت ضربه بخوره اگر لینو میدونست اون مدیر مدرسه است حتی بهش نزدیک هم نمیشد و باعث نمیشد اون ضربه بخوره عطر سریعاً به سمت سرویس بهداشتی حرکت کرد زمانی که رسید به داخل رفت با سوختگی بدی مواجه شد جوری که حتی پوستش هم کنده بود پوست سفید رنگش به رنگ آتیش در اومده بود پاهای چاق و بزرگش به شدت درد میکردنو نمیتونست اصلا کاری بکنه
اگر دیدی خبری ازم نیست یعنی مسدود شدم و اینجا ادامه میدم
آیدی:@yuibfgvdswdfhvjt1234566789
۱.۹k
۲۲ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.