فیک من یک خون آشام هستم ؟! پارت ١٢
قرار شد ناهار رو بچه ها با کمک هم درست کنند هانا بدون هیچ حرفی شروع به انجام دادن کار ها کرد ولی سوزی از اول تا آخر نشسته بود و فقط غر میزد جیا که کنار هانا بود آروم جوری که هانا بشنوه گفت
جیا : نگاش کن تو رو خدا از اول تا آخر داره غر میزنی هیچ کاری هم که نمیکنه فقط روی اعصاب بقیه راه میره
هانا حرفی نزد و به ادامه کارش رسید
جیا : هانا میشه از گوشت ها یک سری بزنی
هانا رفت سمت ماهیتابه که به گوشت ها سر بزنه که ناگهان صدای ناله تقریبا بلندی از هانا شنیده شد بچه ها با تعجب به سمتش نگاه کردند هانا آروم دستش رو گرفته بود و چشماش رو از درد بسته بود که اشکی از گوشه چشمش جاری شد جونگ کوک سری رفت به طرفش و بازو های هانا رو گرفت و گفت
جونگکوک : هانا چی شده
هانا خیلی آروم تکرار کرد
هانا : دستم دستم
جونگ کوک به دست هانا خیره شد و خیلی آروم اون دستش رو از روی دست دیگرش برداشت میشد نگرانی رو از چشم های جونگ کوک خوند جیا با نگرانی بلند گفت
جیا : وای خدای من دستت خیلی بد سوخته
جونگ کوک : باید سریع بری پیش دکتر
جونگ کوک سریع دست دیگه ی هانا رو گرفت و با هم به سمت اتاقی که دکتر در اونجا بود رفتند
…..
دکتر : سوختگی زیاد هست و امکان داره مدت تقریبا طولانی ای طول بکشه تا کاملا بهبود پیدا کنه برای همین باید مواظب باشی
هانا آروم سرش رو به نشونه ی مثبت تکون داد
هانا و جونگ کوک از اتاق دکتر خارج شدند که جونگ کوک گفت
جونگ کوک : لازم نیست دیگه کار کنی بقیه کار ها رو ما انجام میدیم
هانا : ولی…
جونگ کوک : مگه نشنیدی دکتر چی گفت باید مواظب خودت باشی
هانا آروم سری تکون داد که جونگکوک از اونجا رفت بعد از رفتن جونگ کوک هانا آروم شروع به قدم زدن کرد که صدای آشنایی رو از پشت سرش شنید و برگشت به پشت سرش نگاه کرد
سوزی : میبینم که خوب تونستی خودت رو توی دل جونگ کوک جا کنی
هانا : درمورد چی داری صحبت می کنی ؟!
سوزی : خودت رو به اون راه نزن می دونم که از قصد دستت رو سوزوندی که جونگ کوک نگرانت بشه ولی دیگه تا چه حد میخوای پیش بری ها
هانا : ببین من نمیدونم داری در مورد چی…
هانا نتونست حرفش رو کامل کنه چون سوزی به سمتش حمله کرد
سوزی : دختره ی پرو فکر کردی کی هستی ها تو جز یک دورگه بیچاره بیشتر نیستی
هانا : ولم کن
سوزی : از جونگ کوک فاصله بگیر
سوزی محکم هانا رو هل داد که سر هانا به سنگی خورد و بی هوش شد
نمیدونم چرا همیشه دوست دارم تو خماری بزارمتون😆
شرایط پارت بعد :
٣٠ لایک
هر چقدر عشقتون میکشه کامنت بزارید من که نمی تونم جلوتون رو بگیرم😐💔
#فیک
#بی_تی_اس
#جیمین
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جیمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
جیا : نگاش کن تو رو خدا از اول تا آخر داره غر میزنی هیچ کاری هم که نمیکنه فقط روی اعصاب بقیه راه میره
هانا حرفی نزد و به ادامه کارش رسید
جیا : هانا میشه از گوشت ها یک سری بزنی
هانا رفت سمت ماهیتابه که به گوشت ها سر بزنه که ناگهان صدای ناله تقریبا بلندی از هانا شنیده شد بچه ها با تعجب به سمتش نگاه کردند هانا آروم دستش رو گرفته بود و چشماش رو از درد بسته بود که اشکی از گوشه چشمش جاری شد جونگ کوک سری رفت به طرفش و بازو های هانا رو گرفت و گفت
جونگکوک : هانا چی شده
هانا خیلی آروم تکرار کرد
هانا : دستم دستم
جونگ کوک به دست هانا خیره شد و خیلی آروم اون دستش رو از روی دست دیگرش برداشت میشد نگرانی رو از چشم های جونگ کوک خوند جیا با نگرانی بلند گفت
جیا : وای خدای من دستت خیلی بد سوخته
جونگ کوک : باید سریع بری پیش دکتر
جونگ کوک سریع دست دیگه ی هانا رو گرفت و با هم به سمت اتاقی که دکتر در اونجا بود رفتند
…..
دکتر : سوختگی زیاد هست و امکان داره مدت تقریبا طولانی ای طول بکشه تا کاملا بهبود پیدا کنه برای همین باید مواظب باشی
هانا آروم سرش رو به نشونه ی مثبت تکون داد
هانا و جونگ کوک از اتاق دکتر خارج شدند که جونگ کوک گفت
جونگ کوک : لازم نیست دیگه کار کنی بقیه کار ها رو ما انجام میدیم
هانا : ولی…
جونگ کوک : مگه نشنیدی دکتر چی گفت باید مواظب خودت باشی
هانا آروم سری تکون داد که جونگکوک از اونجا رفت بعد از رفتن جونگ کوک هانا آروم شروع به قدم زدن کرد که صدای آشنایی رو از پشت سرش شنید و برگشت به پشت سرش نگاه کرد
سوزی : میبینم که خوب تونستی خودت رو توی دل جونگ کوک جا کنی
هانا : درمورد چی داری صحبت می کنی ؟!
سوزی : خودت رو به اون راه نزن می دونم که از قصد دستت رو سوزوندی که جونگ کوک نگرانت بشه ولی دیگه تا چه حد میخوای پیش بری ها
هانا : ببین من نمیدونم داری در مورد چی…
هانا نتونست حرفش رو کامل کنه چون سوزی به سمتش حمله کرد
سوزی : دختره ی پرو فکر کردی کی هستی ها تو جز یک دورگه بیچاره بیشتر نیستی
هانا : ولم کن
سوزی : از جونگ کوک فاصله بگیر
سوزی محکم هانا رو هل داد که سر هانا به سنگی خورد و بی هوش شد
نمیدونم چرا همیشه دوست دارم تو خماری بزارمتون😆
شرایط پارت بعد :
٣٠ لایک
هر چقدر عشقتون میکشه کامنت بزارید من که نمی تونم جلوتون رو بگیرم😐💔
#فیک
#بی_تی_اس
#جیمین
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جیمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
۷۴.۸k
۰۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.